Friedrish ۱۵:۳۳ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ ماجرای جاسوسی که غلط نگارشی داشت. ------------------------- قسمت چهارم و آخر …کارر زد رو شونهی برایان از پشت و گفت: «آقای ریگان؟» برایان گفت بله. کارر گفت: «من مامور اف بی آی هستم، اگه ممکنه چند لحظه وقتتون رو به ما بدین برای پرسیدن چند سوال». برایان هم که برگاش ریخته بود ولی سعی میکرد ریلکس بمونه گفت: چشم، در خدمتم …بردنش داخل یک اتاق برای بازجویی. هنگام پرسیدن سوالها، شروع کردن به بازجویی بدنی. زیر کفهی کفشش آدرس سفارتخانههای چین و عراق در اروپا رو پیدا کردن. داخل جیب زیرشلواریش یه کاغذ لوله شده پیدا کردن پر از کلماتی که نامفهوم بود. کلماتی مثل سه گوش، راکت و دستکش …تو کیف پولش پشت یه کارت ویزیت یه سری حروف به این شکل پیدا کردن:۵-۶-N-V-O-A-I. یا در یه کاغذی که در کیفش بود چند تا برگه پیدا کردن که پر از اعداد سه رقمی بود. برایان همچنانی که چیزی برای پنهان کاری دیگه نداشت، به چیزی هم اعتراف نکرد و اونجا بود که به جرم جاسوسی بازداشت شد …برایان در دادگاه ابتدا به جرم خیانت به اعدام محکوم میشه اما در آخر با حکم حبس ابد بدون عفو به زندان میره. ...
Friedrish ۱۵:۳۱ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ ماجرای جاسوسی که غلط نگارشی داشت. ------------------------- قسمت سوم …هر وقت میرفت سر کار یا برمیگشت در این توهم بود که کسی داره دنبالش میکنه. مثلا وقتی تو اتوبان میرفت، در لحظهی آخر از یک خروجی میزد بیرون و از آینه نگاه میکرد ببینه آیا ماشینی دنبالش میکنه یا نه. این زمانیه که یه سری از اطلاعات رو ارسال کرده بود برای کنسولگری لیبی …هر صبح هنگام سر کار رفتن کارش این بود که در لاین چپ اتوبان رانندگی کنه، بعد سر خروجیها، به سرعت فرمون رو بگیره بیاد سمت راست و از خروجی خارج بشه! آینه رو مدام نگاه میکرد و مدام نقشههای عجیبی غریبی در خیابونها اجرا میکرد …یه روزی در مسیرش به سمت کار جدیدش، از یک فرعی خارج شد و رفت سمت یک منطقهی جنگل مانندی. یه جا زد کنار و ایستاد کنار ماشین ببینه آیا ماشینی دنبالش کرده یا نه. ۲۰ دقیقهای منتظر موند و یکی دو ماشین رد شدن. چیز عجیبی مشاهده نکرد …برای محکم کاری چند قدم رفت داخل درختا، دو سه تا مجلهی عادی رو گذاشت رو زمین. برگشت سمت ماشین و رفت سر کار. این تله بخاطر این بود که بعد از ظهر برگشتنی ببینه آیا کسی مجلهها رو برداشته یا نه. ...
Friedrish ۱۵:۲۸ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ ماجرای جاسوسی که غلط نگارشی داشت. ------------------------- قسمت دوم …برایان مادامیکه دنبال اطلاعات میگشت، همچنین دنبال پروندههایی بود که جاسوسهای قبلی در اونها شکست خورده بودن. دنبال این بود که اون اشتباهات رو یاد بگیره و تکرار نکنه. حتی تو خود سازمان در همایشهایی در این مورد شرکت میکرد که چطور افراد ممکنه نفوذ کنن و این موارد …کل پاییز سال ۱۹۹۹ مشغول گشتن در مدارک محرمانه بود. به این نکته توجه داشت که اکثر جاسوسها همیشه خارجی بودن، اما اینبار او از داخل میخواست به خارج اطلاعات بفرسته و در خدمت هیچ کشوری نبود. طبعا هیچ لینکی به هیچ کشور خارجی نداشت و دنبال این بود که چطور ارتباط برقرار کنه …بین کشورها نظرش به خاورمیانه جلب شد. کشورهای مسلمان نشین و نفت خیزی که آمریکا شروع کرده بود به زدن پایگاههای نظامی در اطراف اونها که خیلیهاشون دشمن آمریکا محسوب میشدن. بین این کشورها نظرش به لیبی جلب شد. سعی کرد هرچی در رابطه با اون کشور هست بخونه و مهمهاش رو پرینت بگیره …از اونجایی که در اون واحد کار پرینت کردن امری عادی بود، اسناد رو پرینت میکرد و خیلی عادی میذاشت تو قفسهی کاغذها. نظر کسی هم بهش جلب نشد و جای امنی بود. ...
Friedrish ۱۵:۲۵ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ ماجرای جاسوسی که غلط نگارشی داشت. ------------------------- قسمت اول …برایان ریگان بیماری خوانشپریشی یا dyslexia داشت. یعنی مشکل داشت در خوندن و نوشتن. همیشه غلط غلوط مینوشت یا سخت درسی رو حفظ میکرد. بخاطر همین خیلی مسخرهش میکردن تو مدرسه. اما وقتی بزرگ شد، فکر کرد که کسی بخاطر این بیماریش بهش مشکوک نمیشه اگه اطلاعات فوق سری آمریکا رو بدزده …برایان حالا نزدیک به ۴۰ سالش بود. یک روز در سال ۲۰۰۱ در کنار مدرسهی بچگیش از یک ون پیاده شد. از دور نگاهی به مدرسه انداخت و کل خاطرات تلخ تحقیر همکلاسیها، معلمهای بیخود و بولی شدنها یادش اومد. چند دقیقهای از دور مدرسه رو نگاه کرد و بعدش راهشو کج کرد سمت یک سری درخت و بوته …داخل اون درختا شد، چند لحظهای اطراف رو پایید ببینه کسی هست اطراف یا نه. با یه بیلچهی کوچیکی که همراه داشت شروع کرد به کندن زمین. ...
Friedrish ۱۵:۲۰ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ دزدی پیرمردها از صندوق امانات hotton garden. --------------- قسمت سوم و آخر …برای جمع آوری مدرک بیشتر. اما دیدن اغلب تو ماشین تنها هستن و طبیعتا با کسی حرف نمیزنن. این بار اومدن چند تا مامور لباس شخصی فرستادن دنبالشون که ببینن کجا میرن، با کیا دیدار میکنن و چی میگن. این آدما حدود هفت هشت هفته اون چند نفر رو دنبال میکردن …آدمهایی رو آوردن که لب خونی بلد بودن. وقتی دزدا در کافهای مستقر میشدن، درباره دزدی حرف میزدن؛ مثلا میگفتن عجب کاری کردیم، دزدی قرن رو ما انجام دادیم و از این حرفا. پلیس سعی میکرد از دور اینا رو لب خونی کنه. تصاویرشون رو شب و روز ضبط میکردن و ۲۴ ساعته تحت نظارت بودن …یه شب یکی از دزدا که لم داده بود به صندلی کافه، و مست بود، داشت تعریف میکرد که چطور با پمپ هیدرولیک دیوار فولادی رو تکون دادن. خیلی با آب و تاب تعریف میکرد. پلیس تمام تصاویر رو از دور ضبط میکرد و افراد زبدهی لب خونی رو آورد. ...
Friedrish ۱۵:۱۷ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ دزدی پیرمردها از صندوق امانات hotton garden. --------------- قسمت دوم …نا امید و مستاصل، ساعت هشت صبح، یک به یک از ساختمون با همون لباسهای شهرداری اومدن بیرون و هرکی رفت یه گوشهای. یکی رفت خونه، یکی رفت ابزار جدید بخره و بقیه هم هرکدوم یه وری رفتن. قرار بود با ابزار جدید برگردن که دو نفرشون گفتن ما دیگه نمیایم و این کار احمقانهست …ساعت ۱۰ شب همون روز دوباره با همون لباسای شهرداری برمیگردن داخل ساختمون؛ اینبار با یک پمپ هیدرولیک قویتر. دو تا پایه فلزی رو پیچ میکنن به کف و سقف و پمپ رو تکیه میدن بهش. پمپ که زورش تا ۱۰ تن میرسه، فشارش میدن به اون دیوارهی فولادی …با این پمپ قدرتمند بالاخره میتونن دیوار فولادی رو تکون بدن عقب و بالاخره راه باز میشه به داخل. از اونجایی که سوراخ داخل دیوار کوچیک بود، فقط یکیشون که لاغر بود میتونست بره تو. اون رو میفرستن داخل و شروع میکنن به خالی کردن صندوقهای پر از الماس و طلا …از ساعت ده شب جمعه تا ۵ صبح جمعه صندوق خالی میکنن. موفق میشن حدود ۱۰۰ صندوق رو خالی کنن. از اونجایی که نایی براشون نمیمونه و میبینن که کلی الماس و طلا و جواهرات از صندوقها درآوردن، بیخیال ادامهش میشن. ...
Friedrish ۱۵:۱۴ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ دزدی پیرمردها از صندوق امانات hotton garden. --------------- قسمت اول …یکی از دزدا، تری پرکینز، که ۶۷ سالش بود، دیابت داشت و انقدر حالش داغون بود که برای روز دزدی با خودش انسولین و دارو آورده بود که مبادا بیهوش بشه. بقیه دزدا هم بالای ۶۰ و ۷۰ سن داشتن و میخواستن یک صندوق امانات پر از الماس رو در لندن خالی کنن …برایان ریدر ۷۶ سالش بود و تازه زنش مرده بود. تری پرکینز ۶۷ سال داشت و دائم مریض بود. جونز ۶۰ سالش بود. کارل وود ۵۸ سال داشت. رانندهشون ۷۵ ساله بود و همگی اینا در جوانی دزدیهای معروفی انجام داده بودن. میخواستن به عنوان کار آخر یک کار بزرگ انجام بدن …صندوق امانات در یک ساختمان ۷ طبقه بود با ۶۰ تا مستاجر که بیشترشون تو کار طلا و جواهر بودن. آسانسور از طبقه همکف پایینتر نمیرفت. صندوق امانات در طبقه زیرزمین بود. ...
Friedrish ۱۵:۰۹ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ ماجرای شخصیت مرموز راسپوتین در روسیهی تزاری. ------------- قسمت دوم و آخر …راسپوتین به مرور نبض ملکه رو دست گرفته بود و میدونست چی بگه و چطور بگه. با روح و روانش بازی میکرد. وقتایی که نبود، ملکه براش نامه مینوشت کهای کاش بودی و سرم را روی شانههایت میگذاشتم و این حرفا. همینا باعث شد شایع بشه که ملکه با راسپوتین میخوابه …تزار آدم ضعیفی بود و ملکه به شدت روش تسلط داشت. راسپوتین که کم کم دشمنانش زیاد میشد، یک بار به ملکه گفته بود تا من زنده باشم، این تاج و تخت هم پابرجاست. (سال ۱۹۰۵ یک انقلاب ناموفق در روسیه انجام شد که تهش تزار اجازه داد دولت پارلمانی سر کار بیاد). روزنامههای اون دوران شده بود خبر راسپوتین. اسقف تعیین میکرد، وزیر و وکیل منتصب میکرد، به ملکه مشورت میداد و کاملا شده بود همه کاره حکومت. اما بیشترین مخالفانش همیشه روی جنبهی رفتار نامتعارف زندگی این بابا تاکید داشتن. ...
Friedrish ۱۵:۰۴ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ ماجرای شخصیت مرموز راسپوتین در روسیهی تزاری. ------------- قسمت اول …میگن اگر راسپوتین نبود، لنینی هم سر کار نمیومد و اگر لنین نبود، حکومت شوروی هم وجود نداشت. از زندگی و افسانهی راسپوتین تابحال صدها نمایشنامه ساختن، صدها ترانه خونده شده و چندین فیلم و سریال ازش دراومده. اما این واعظ دیوانه کی بود که انقدر معروف شد؟. آخرین تزار روسیه، نیکلای دوم بود از سلسلهی رومانفهای روسیه که حدود ۳۰۰ سال بر روسیه حکمرانی کردن. نیکلای در جوانی سرکار اومد و پس از مرگ پدرش سلطنت رو در دست گرفت. زنش الکساندرا فیودورنا، آلمانی بود و بسیار خرافاتی …پس از ازدواج این دو نفر، یکی پس از دیگری بچههاشون دختر بود. از اونجایی که سلطنت باید به یک پسر واگذار بشه، به هرکاری دست زدن که پسردار بشن. دختر اول، دختر دوم، دختر سوم، دختر چهارم یکی پس از دیگری اومدن و اینا مستاصل از فرزند پسر، ناامید شده بودن …سال ۱۹۰۴ بالاخره فرزند پنجمشون یک پسر میشه به اسم الکسی نیکلایوویچ. اما یه مشکل وجود داشت، پسرشون مبتلا به هموفیلی بود و اگر هر زخمی برمیداشت، ممکن بود از خونریزی بمیره. ...
Friedrish ۱۵:۰۱ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ ماجرای ویکتور بوت معروف به بازرگان مرگ. --------------------- قسمت دوم و آخر …میدیدن اینا روز به روز مسلحتر میشن. تا اینکه فهمیدن همچین شخصی داره این کارو انجام میده. اسمش اومد بیرون تو رسانهها و یک سناتور آمریکایی بهش لقب بازرگان مرگ رو داد که روش موند. یه مصاحبهای باهاش کرده بودن به شوخی گفت ظاهرا بعد از بن لادن من دومین فرد خطرناک تحت تعقیب هستم …وقتی اسمش اومد بیرون، چند کشور اروپایی و آمریکا دستور بازداشتش رو به اینترپل دادن. بوت برمیگرده روسیه و چون میبینه دیگه اون آزادی قبل رو نداره، موقت بیخیال کار میشه. بازرسان سازمان ملل میرن آفریقا و تو تک تک کشورها مدارک علیهش جمع میکنن …ازونجایی که ویکتور یک تهدید عمده برای صلح بین الملل شناخته میشه، آمریکا دنبالش میافته اینو از روسیه بکشه بیرون و دستگیرش کنه. پروندهش رو به DEA میدن. طبق همون روندی که پاول لرو رو بازداشت کردن، اینا میخواستن ویکتور رو بکشن بیرون از روسیه و بیارنش کشوری که آمریکا بتونه اون رو استرداد کنه. ازینرو حدود ۷ سال روی این پرونده کار میکنن. ...
Friedrish ۱۴:۵۶ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸ ماجرای ویکتور بوت معروف به بازرگان مرگ. --------------------- قسمت اول …ویکتور بوت میگه به ۶ زبان تسلط کامل داره، به ۱۰ زبان میتونه وارد داد و ستد بشه و کلا به ۱۶ زبان میتونه متن بخونه. سال ۲۰۱۴ به خبرنگار نیویورکر گفت که داره فارسی یاد میگیره و عاشق شاهنامهست. اما این آدم کیه که بهش لقب «بازرگان مرگ» یا «مظهر شیطان» رو بهش دادن؟. بوت در تاجیکستان در دوره شوروی به دنیا اومده. در جوانی عضو یک دورهی مترجمی اطلاعاتی میشه و برای سرویس جاسوسی شوروی به اسم G. R. U فعالیت میکنه. اوایل دهه ۹۰ میلادی دست زنش رو میگیره و میاد به شارجه، امارات و یک شرکت حمل نقل هوایی تاسیس میکنه …یه چند تا هواپیمای قدیمی روسی رو تهیه میکنه، باهاش تلویزیون، مبلمان خانگی و چیزای این شکلی رو جابجا میکنه. عمده سفرهاش هم به آفریقاست و شرق آسیا. ...
Friedrish ۲۳:۴۷ ۱۳۹۹/۰۹/۲۷ ماجرای ایمیلهای کریس اسمیت. --------------. قسمت دوم و آخر خب اگه با پاسپورت جعلی رفته خارج، چرا جواب ایمیل نمیده دیگه؟ خودکشی کرده؟ سر اون الماسه که گفتیم پیدا کرده شاید عدهای خواستن ازش بدزدن، آیا به قتل رسیده؟ هزاران سوال این شکلی اومد و رفت و کسی نمیدونست جریان چیه. پلیس گفت عکس بهمون بدین …عکس کریس رو گرفتن و سعی کردن از طریق دوربینها و با تکنولوژی facial recognition یه جایی پیداش کنن. حالا که پاسپورتش میگن مال خودش نبوده، شاید بشه چهرهش رو شناسایی کرد تو فرودگاهی جایی. یه مدت هم سر همین قضیه تلف شد و هیچی که هیچی. هیچ خبری از کریس نبود …پرونده رو از پلیس محلی به اف بی آی منتقل کردن. اف بی آی گفت اصلا چرا باید پاسپورت جعلی باید درست کرده باشه؟ ...
Friedrish ۲۳:۴۳ ۱۳۹۹/۰۹/۲۷ ماجرای ایمیلهای کریس اسمیت. -------------- قسمت اول …کریس اسمیت Chris Smith یک کارآفرین در سیلیکون ولی بود که پس از فروش شرکتش، به قیمت یک میلیون دلار، یه ایمیل به خانوادهش زد و گفت آقا ما رفتیم دور دنیا بچرخیم. اینم عکس دوست دخترمه که از مدلهای پلی بوی هم هست …کریس از حرفهایهای اسکی روی آب بود. عاشق تکنولوژی هم بود و همیشه دوست داشت یه شرکتی بسازه، بزرگش کنه و بفروشتش؛ بعدش بره دنبال عشق و حال دور دنیا. یه خلق تئوری توطئه هم داشت که میگفت آمریکا با این قرصاشون دارن مارو مسموم میکنن. سیاست کثیفه و فلان. و هی میگفت من از اینجا میرم …آدم با انگیزه و جاه طلبی بود و همیشه دنبال فکرای بزرگ میرفت. میخواست خیلی سریع پولدار بشه و البته به سختی هم کار میکرد. سال ۲۰۰۴ میاد یه سایتی راه میندازه به آدرس یه موتور جستجو برای فروش عمده کالا، که مردم رو وصل میکرد به انبارها. ایدهش گرفت …و دو سال بعد ماهی ۷۲ هزار دلار درآمد داشت. ...
Friedrish ۲۳:۳۸ ۱۳۹۹/۰۹/۲۷ ماجرای خانوادهای که ۴۰ سال در سیبری مخفی شدند. ---------------- قسمت دوم و آخر …وقتی بلشویکهای آتئیست سر کار اومدن زندگی برای اینا سخت شد. هم زمیناشون رو ازشون گرفتن هم دیگه اجازه دعا و نیایش نداشتن. پس از حادثهی کشتن برادرش، لیکوف همه رو جمع میکنه میان تو این جنگل. به مدت چهل سال. حتی خبر نداشتن جنگ جهانی دوم کی شروع شده و کی تموم شده …چهل سال پیش وقتی وارد جنگل میشن، لیکوف و زنش دو بچه دیگه هم به دنیا میارن. هیچکدوم از بچههاش هیچ آدمیزادی رو در زندگیشون ندیده بودن. پدرش براشون تعریف میکرد که شهر جایی که آدما زیادن، خونه وجود داره، حتی کشورهای دیگهای هم غیر از روسیه وجود داره. این خانواده چهل سال رو در مرز قحطی زندگی کرده بودن! کشاورزیای وجود نداشت، یا برگ درختا رو میخوردن یا در سرمای منفی ۴۰ درجه گوزن شکار میکردن. ...
Friedrish ۲۳:۳۵ ۱۳۹۹/۰۹/۲۷ ماجرای خانوادهای که ۴۰ سال در سیبری مخفی شدند. ----------------. قسمت اول در دهه ۳۰ میلادی و در دوره وحشت استالینی که به اسم Greate purge معروف شده، سربازان استالین در یک دهکده دو برادر رو کنار هم به زانو در میارن. به یکیشون شلیک میکنن و میکشنش، ولی برادرش زنده میمونه. چند روز بعد دست زنش و دو تا بچهش رو میگیره و فرار میکنه به سیبری …مناطقی در سیبری و نزدیک به مرز مغولستان وجود داره که هوا به شدت سرده. در سال شاید یکی دو ماه هوا کمی خوب باشه ولی جنگلهایی درش وجود داره که به شدت ترسناک هستن. پر از حیوانات درنده و سرمایی که سنگ رو میشکافه. رودخونههایی که از بلندی پرتاب میشن تو دره …درختهایی که به جای برگ انگار یخ تولید میکنن. باتلاقهای یخی و درختهای کاج و توسی که پای اونها پر از گرگ و خرس هست. مناطقی که در دوره شوروی خالی از سکنه اعلام شده بود و اصولا کسی نمیتونست به اونجا بره …چهل سال پس از اینکه کارپ لیکوف دست زن و بچهش رو میگیره و میره سیبری، گروهی زمین شناس با هلکوپتر اون نواحی پرواز میکنن و دنبال معدن میگردن. اون مناطق پر از معدنهای مختلف هست و بخصوص نفت زیادی پیدا میشه. ...
Friedrish ۲۳:۳۱ ۱۳۹۹/۰۹/۲۷ ماجرای دزدی قرن از بانکی در آرژانتین. ----------------- قسمت سوم و آخر …دو سال یک تیم خبره از نظر فنی، فکری و آدمهای سابقه دار در این حوزه روی تک تک جزئیات کار کرده بودن که هیچ رد پایی نزارن. جزئیات دقیق، کلی کار ریاضی و هندسی. کلی رد گم کنی و سرگرم کردن پلیس برای ۶ ساعت. هیچکس نفهمید تا اینکه یکی از افراد تیم به اسم beto که بالا بهش اشاره کردم، سوار بر ماشین با دوست دخترش داره تو شهر چرخ میزنه که سر یه چهار راهی پلیس جلوشو میگیره. گرفتن بتو همانا و لو رفتن اسامی بقیه تیم همان. خب کی بتو رو لو داد؟ پلیس چطور پیداش کرد؟. بتو یکسالی میشد با زنش مشکل داشت. میگفت تو دوست دختر داری به من توجه نمیکنی. ...
Friedrish ۲۳:۲۹ ۱۳۹۹/۰۹/۲۷ ماجرای دزدی قرن از بانکی در آرژانتین. ----------------- قسمت دوم …برای انجام این کارهای فنی و آماده کردن تیم آراخو ماشینش رو فروخت ولی بازم پول کم بود. گشتن و گشتن یه اسپانسر پیدا کردن! یک فرد اروگوئهای تبار که سابقه درخشانی در سرقت داشت و پولدار بود. ۱۰۰ هزار دلار گذاشت وسط و گفت منم هستم …این تیم سعی کردن ذهنیت پلیسها رو بخونن. و تمام اقدامات احتمالی پلیس رو بررسی کنن. کار بی نقص بود. حتی گفتن اگه پلیس بیاد داخل کانالهای زیر زمین چی؟ گفتن خب باید یک لول بریم پایینتر که وصل میشد به فاضلاب توالتها و عمق بیشتری بدیم به کار …برای سرعت دادن به فرار گفتن قایق بیاریم داخل فاضلاب، گفتن آب عمق زیادی نداره نمیشه، بولستر گفت مشکلی نیست من یکی از شاهراههای اصلی کانال رو میبندم که آب بالا بیاد و بشه توش قایق روند. از همه پلنشون بی نقص بود …پرسیدن خب چطوری پلیس رو سرگرم کنیم روی زمین؟ ...
Friedrish ۲۳:۲۴ ۱۳۹۹/۰۹/۲۷ . ماجرای دزدی قرن از بانکی در آرژانتین. ----------------- قسمت اول. سال ۲۰۰۶ پلیسها رسیدن دم بانک Banco Río در بوینس آیرس آرژانتین و خوشحال شدن که دزدا هنوز داخل بانک هستن و نتونستن فرار کنن. این بانک دو در خروجی داشت و پس از گذشت نیم ساعت پلیسها این دو رو محاصره کردن و خیابونها رو بستن …پلیسها مقداری منتظر موندن و هنوز در حال چه کنیم چه نکنیم بودن که دیدن درب بانک باز شد و دزدای مسلح، نگهبان بانک رو انداختن بیرون. ۱۰ دقیقه بعد دزدا یک جوون دیگری رو که میگفتن خیلی ترسیده رو اجازه دادن بره بیرون. چند دقیقه بعد اینبار یک خانومی رو آوردن و از در بانک انداختن بیرون. پلیسها فهمیدن دزدا ۵ نفرن و ۲۳ تا گروگان دارن. حدود صد تن پلیس زبده وارد صحنه شدن و بالاخره پس از مدتی یه راه ارتباطی برقرار کردن با فردی به اسم والتر که مسئول مذاکره با پلیسها شده بود. والتر اول گفت پیتزا بیارین برای گروگانها اینا گشنهشونه …همینطور هم که زمان میگذشت از بیرون صداهای تولدت مبارک از داخل بانک شنیده میشد. ظاهرا یکی از پرسنل بانک تولدش بود و دزدا فهمیده بودن براش جشن گرفته بودن. ...
Friedrish ۲۳:۱۹ ۱۳۹۹/۰۹/۲۷ . ماجرای میتینگ Big Three در تهران و سرنوشت جنگ جهانی دوم.. ----------------------- اگر از جلوی سفارت روسیه کنار پل حافظ رد شدید بدونید که سرنوشت جنگ جهانی دوم و سقوط هیتلر در اون حیاط رقم خورد. وقتی که استالین، چرچیل و روزولت به درخواست استالین اونجا جمع شدن که به میتینگ Big three معروف شد …. قضیه از این قرار بود که هیتلر با عملیاتهای برقآسا که با عنوان blitzkrieg معروف شد، کل اروپا رو گرفت و همه رو غافلگیر کرد. حملات منظم و دقیق ورماخت (نیروی زمینی) و لوفت وافه (نیروی هوایی) کل اروپا رو به زانو در آورده بود …عملیات اشغال اروپا بقدری سریع صورت گرفت که هنوز نیروهای متفقین نمیدونستن باید چه برنامهای برای ضد حمله داشته باشن. آمریکا که میگفت من بی طرفم (تا اینکه حمله پرل هاربر انجام شد) و فرانسه که اشغال شد. انگلیس هم هنوز سردرگم بود …چند ماه قبل از این عملیاتها، خبر عجیبی در دنیا منتشر شد. هیتلر و استالین که دشمن خونی هم بودن با هم به توافق رسیدند که علیه همدیگه وارد جنگ نشن و اینکه در اون توافق لهستان رو تقسیم کردن بین هردو. استالین میخواست مرزاش رو با آلمان دورتر کنه و آلمان میخواست نزدیکتر بشه به شوروی …پس از اشغال اروپا، هیتلر قرارداد رو زیر پا گذاشت و در ...
Friedrish ۲۲:۵۵ ۱۳۹۹/۰۹/۲۷ ماجرای ربایش کارلوس گون افسانهای از توکیو به لبنان. --------------------------- قسمت سوم و آخر …تو اون چارتر اختصاصی چند بار تیلور میره سراغ انبار وسایل و وضعیت سلامتی کارلوس رو چک میکنه و بالاخره هواپیما ساعت ۱۰:۳۰ شب پرواز میکنه. ساعت پنج صبح هواپیما میرسه ترکیه. کارلوس رو از جعبه در میارن و سوار یه جت دیگه میکنن به سمت بیروت …همون روز که پای کارلوس گون به بیروت رسید کم کم خبرا بیرون اومد. مردم لبنان هم شوکه از این خبر و ژاپن عصبانی. تو لبنان مثل یک قهرمان ملی ازش استقبال کردن و یکی از مهمترین مجرمان مالی به یک تبهکار بین المللی تبدیل شده بود که تو خیلی کشورها میشد استردادش کرد …بعدش شایعات شروع شد و حتی میگفتن که تیم ضربت امانوئل مکرون این برنامه ریزی رو کرده. لبنان قرارداد استرداد مجرمین با ژاپن نداره و بدون نگرانی میتونست اونجا بمونه. تیلور برگشت آمریکا ولی چند ماه بعدش اف بی آی بازداشتش میکنن …ژاپن دستش به کارلوس نرسید ولی تلافیش رو سر تیلور در آوردن. که الان ظاهرا در آمریکا هنوز بازداشته و ژاپن اصرار داره که استردادش کنین به ژاپن و هنوز تو این پروسه ست. کارلوس چند ماه پیش یک کنفرانس بزرگ خبری رو در لبنان برگزار کرد و از کل رسانههای دنیا دعوت کرد بیان تا ...