جدیدترین نوشته‌ها

✅ از کافه نوستالژیک تا چای در چمن. احسان هیدی | بی قانون

گوشه‌ خونه کز کرده بودم که رفیقم پیام داد: چطوری؟ گفتم: دپم. گفت خونه نمون حالت بدتر میشه، گفتم: کجا برم؟ گفت: بزن بیرون، سینمایی، پارکی، کافه‌ای جایی. دیدم تو باغ نیست و خیلی شنگوله، مکالمه رو تموم کردم. با خودم گفتم یعنی چی برو کافه؟ آخه مگه آدم بره کافه، اونم تنهایی حالش خوب میشه؟. برم دختر پسرایی که اومدن اونجا تا با گفتن جمله‌های خفن روشنفکری‌شون رو به رخ همدیگه بکشن رو ببینم؟!. پسر میز بغلی در مورد کتاب زایش تراژدی نیچه حرف بزنه و میز اون‌طرفی هم فیلم‌های کریستوفر نولان رو نقدکنه و همشون هم موقع این جور صحبت‌ها انقد بلند بلند حرف می‌زنن که باید یه بنر بگیری دستت روش بنویسی: شنیدن حرف‌های شما هیچ جذابیتی برای اینجانب ندارد، لطفا آرام‌تر. ...
  • گزارش تخلف

✅ برچسب تازگی. هادی رنجبر | بی قانون.. سالم بود که یه روز بابام با یه جعبه بزرگ وارد خونه شد

باورم نمی‌شد! تلویزیون رنگی خریده بود. اون موقع کمتر کسی تلویزیون رنگی داشت و ما تا قبل از خریدش، موفقیت چشمگیر دیگه‌ای تو کارنامه‌مون نداشتیم. وقتی که جعبه رو باز کردیم یه تلویزیون ۲۱ اینچ خودنمایی می‌کرد که به گوشه سمت چپ بالاش یه برچسب به اندازه یه کف دست چسبیده بود. یادمه تا من اومدم برچسب رو بکنم، بابام به سان پلنگی تو هوا پرید و زد رو دستم و در همون حالی که دستمو محکم گرفته بود، تو چشمام نگاه کرد و گفت: «خوب گوش بده ببین چی میگم، هیچ‌وقت نباید این برچسب رو بکنی؛ فروشنده تاکید کرده که موقع فروش تلویزیون، این برچسب نشون دهنده تازگی تلویزیونه و رو قیمتش تاثیر داره». تازه اینم گفت که خیلی‌ها این برچسب رو از بازار سیاه تهیه می‌کنند تا بتونن تلویزیونشون رو بفروشن. کوچک‌ترین مخالفت ما با این قضیه با سرکوب شدیدی مواجه می‌شد و حتی کم کم خودمون هم این حرف رو باور کردیم. بخش زیادی از کودکی من به این گذشت که به مهمونایی که برای بازدید از تلویزیون می‌اومدن بگم چرا ما مجبوریم به خاطر حفظ این برچسب، ۳۰ درصد برنامه‌های تلویزیونی رو از دست بدیم؛ ۳۰ درصد بالایی هر برنامه رو …البته فیلم و سریال‌ها ...
  • گزارش تخلف

✅ کارلوس کی‌روش درحال تخریب فرهنگ و سنت‌های ما. عابد کریمی | بی قانون.. مردمانی قهرمان‌پرور هستیم

اصلا بدون قهرمان‌ زندگی ما زندگی نمی‌شود. در هر زمینه علمی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، سیاسی و ورزشی برای خودمان افرادی را بزرگ و ابرانسان ساخته و می‌سازیم. ابرانسان‌هایی که بدون حضورشان دیگر آن مقوله معنی ندارد. این افراد‌ هم معمولا از قهرمان‌بازی بدشان نمی‌آید و برخی بعد از مدتی توهم پهلوانی می‌زنند. هرچند گاهی خودشان می‌دانند هیچ پخمه‌ای نیستند و مردم فقط برای دلخوشی خودشان آن‌ها را گنده کرده‌اند. قهرمان‌پروری فرهنگ و سنت اجدادی و دیرینه ماست و خیلی راحت یک پسرخاله به ظاهر قهرمانِ گوگولی مگولی را به یک موجود فراانسانی و ماورائی تبدیل می‌کند. البته همین قهرمان اگر در معرض عموم انگشتی در سوراخ دماغ فرو کند و قلقلکی بچرخاند، بی‌شک از خجالتش در خواهیم آمد. خب باید به ما مردم هم حق بدهند، چون از قهرمان و الگوی جامعه که خودمان آن را معماری کرده‌ایم توقع و انتظاراتی داریم. مثلا قهرمان که نباید مانند ما مردم ساده و عامی جامعه دست به آب برساند و زبانم لال در اماکن عمومی ورم معده را تخلیه کند. ...
  • گزارش تخلف

✅ موانع ازدواج. محسن گائینی | بی قانون

پی افزایش بی‌رویه‌ سن ازدواج و انتقال آن از جوانی به میانسالی، پیری و اخیرا پساپیری یکی از استادان ایرانی دانشگاه فرانکفورت تحقیقاتی راجع به این معضل انجام داده. تحقیقات پروفسور سایکولوژیستیان که در یکی از دانشکده‌های داخل و با جامعه‌ آماری صد دانشجو صورت گرفته بیانگر موانع ازدواج جوانان است. در ادامه چند تا از مهمترین آن‌ها را بررسی می‌کنیم …۱. ام ام اس: این مانع که شرم‌آورترین علت پاپس کشیدن افراد از ازدواج است، به وحشت از مارمولک، ملخ و سوسک مربوط می‌شود! در اولین مرحله تحقیقات، هر یک از صد نفر را به یک اتاق مجهز به دوربین مداربسته بردند. به هر اتاق به صورت اتفاقی یک مارمولک، ملخ یا سوسک پرتاب و در خروج را همزمان قفل کردند. سپس از افراد خواستند جانوران را کشته و جسدشان را به ماموران تحویل دهند. از صد نفر شرکت‌کننده، هفتاد نفر همزمان دچار سکته مغزی و قلبی شدند. بیست نفر در دم خودکشی کردند. ...
  • گزارش تخلف

✅ رفتارشناسی سر جلسه امتحان!. میثم ابراهیم نژاد بازرگانی | بی قانون.. اصلا درس نخوانده‌اید:

این حالت مخصوص زمانی است که شما بادهای موسمی هم بارتان نیست. بنابراین قبل از شروع امتحان باید تا می‌توانید به دنبال خرخوان و بلدِ کلاس بگردید و در صندلی‌های کناری او سنگر بگیرید! با شروع امتحان باید همه زور خود را بزنید تا با تقلب از بلد کلاس، چرت و پرت نویسی و اصطلاحا زخمی کردن پاسخنامه، حداقل نمره را کسب و خود را برای اقدامات احتمالی بعدی مانند رو‌بوسی، دست بوسی، پابوسی و فیزیوتراپی استاد آماده کنید!. وقتی شما همه منابع را کامل خوانده‌اید:. وقتی با این وضعیت درسی وارد جلسه امتحان می‌شوید، از دید همه‌ همکلاسی‌ها یک خرخوان بلامنازعید و انتظارات از شما بالاست! بنابراین تعدادی از عزیزان برای مذاکره پیش شما می‌آیند و تقاضای رساندن پاسخ، تعویض برگه، نشستن تمام مدت با زاویه درخواستی و یا عملیات خارق‌العاده و محیر‌العقول دارند! برخی هم بدون درخواست، فقط لحظه شروع می‌گویند: «گاردت رو نبند، بذار ما هم استفاده کنیم!». تبصره: در نود و نه درصد مواقع، وعده خرخوان جماعت، مثل وعده برخی از مسئولین می‌ماند! یعنی درحالی که به همه قول مساعدت داده است، از اول تا آخر امتحان کر می‌شود، گاردش را کامل می‌بند ...
  • گزارش تخلف

✅ خواستگاری: قسمت اول - وقتی که داغه باید بچسبونی. مرتضی قدیمی | بی قانون

مادربزرگم کبودی زیرچشمم را دید و تعریف کردم که چه اتفاقی برایم افتاده، گفت نگران نباشم چراکه داشتن و نداشتن برخی مسائل در دنیا، قسمت است و از آن‌ها هیچ گریزی هم نداریم مثل همسر و بچه و شغل و پدر و مادر. به اینجا که رسید، گفتم مادرجون پس بگو از همه چیز گریزی نداریم دیگه. سرش را تکان داد و گفت از همه چیز. خیلی مطمئن نبودم حرفش درست باشد چراکه بعد از ضربه «ماواشی جودان» فریبا تصمیم گرفتم از او فرار کنم، البته که او بعد از چند جلسه، آرام آرام به من علاقه‌مند شده بود. بی‌تعارف، من هم به او بی‌میل نبودم. اما باید تصمیمم را می‌گرفتم که گرفتم. همسر آینده من نمی‌توانست مربی کاراته باشد. آن هم در سبک کیوکوشین. چراکه من نمی‌خواستم هر از گاهی نقش کیسه بوکس را برای او بازی کنم و فردایش ندانم چطور با صورتی کبود شده و یا با تن و بدنی آش و لاش شده از خانه بیرون بروم …فریبا را زن‌عمو ناهید به مادرم معرفی کرده بود. ...
  • گزارش تخلف

✅ من انارم: تلاش‌های دلبری مامان پری. سحر شریف‌‌نیک | بی قانون

از ماجرای موهای مشکوک روی کت بابا حسن و عدم توضیح کافی از سمت ایشان و آن‌جور ماست‌مالی شدن نصفه و نیمه، جو خانه ما برای یک مدتی سنگین شد. مامان پری توی خودش رفته بود و همه‌اش مشغول رایزنی با گروه‌های خانم‌های فامیل بود. هر چند بابایی بعد از یک مدتی کارش را عوض کرد و رفت در یک کارگاه ساختمانی با سه تا آرنولد سبیل کلفت همکار شد، ولی مامان کماکان در تلاش برای افزایش جذابیت‌های خودش بود. مثلا یک روز یکهو گفت که دیگر می‌خواهد رژیم بگیرد و وزنش را کم کند. بعد رفت اسمش را نوشت باشگاه و اندازه کل محصول مزرعه‌ عمو مشتبی اینا توی یخچال کلم، کاهو و کرفس انبار کرد. جا دارد بگویم که در این زمینه مامان صرفا منافع خودش را در نظر نگرفت و به ما گفت که لاغری برای سلامتی همه خوب است و ما هم همگی باید در دستیابی به این هدف او را یاری کنیم و روزی سه نوبت آب کرفس و گوجه بنوشیم و به جای چیپس، کدو سبز حلقه شده بخوریم. که البته ما هم طبق دستورات مامان عمل کردیم و من خودم تنهایی شیش کیلو کم کردم و برای خودم داف خفنی در مدرسه شدم. دانیال که خودش بالفطره پوست و استخوان بود، دو کیلو و نیم کم کرد و کارش به سرم رسید ...
  • گزارش تخلف

✅ ریپورتم استیکر بفرست!. بهراد معینی | بی قانون

هرچند روز یک بار به پی وی‌ام می‌آمد و می‌گفت: «ده‌تا استیکر بده». من فکر می‌کردم که دنبال استیکرهای زیبا و دلربا می‌گردد. بسیار می‌گشتم و از بین استیکرها چندتا جدید برایش می‌فرستادم. استدلالم هم این بود که فرشید را می‌شناسم و او خودش به اندازه کافی استیکرهای قابل پخش و غیرقابل پخش دارد و همه این‌ها از رفاقتش است. در این مواقع فرشید یک دفعه یادی از من می‌کرد. هربار هم بحث را این‌طور شروع می‌کرد که یک نفر را در خیابان دیدم که بسیار شبیه تو بود. بار دیگر خوابم را می‌بیند و گاهی هم دلش هوایم را می‌کند. در ابتدا از داشتن همچین رفیقی به خود می‌بالیدم. حتی چندبار وقتی استیکر جدیدی پیدا می‌کردم برایش می‌فرستادم، می‌گفت: «الان چرا می‌فرستی؟» می‌گفتم: «خوبن نه؟» می‌گفت: «حالا بذار به موقعش». ...
  • گزارش تخلف

✅ ای دادِ بیداد! چرا ما اینجوری شدیم؟. علیرضا مصلحی | بی قانون

ویدیویی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که در آن کارشناس یکی از برنامه‌های شبکه ۳ مساله‌ قابل تاملی را مطرح کرده‌ است. ایشان فرمودند: «یک دختر ۱۲ساله ۲گیگ اینترنت رایگان هدیه گرفت و در انتها باردار شد». واقعا اوف بر ما! به راستی که ما نسبت به خطرات اطراف‌مان غافلیم. آخه بی‌توجهی تا به کِی؟ ندانم‌کاری تا به کِی؟ سر به هوایی تا به کِی؟ مردم بیدار شوید. این مساله‌ای نیست که از آن جوک بسازید. ...
  • گزارش تخلف

✅ نامه به کودکی که غلط می‌کند زاده شود. مهرشاد مرتضوی | بی قانون

می‌دانم که اگر زاده می‌شدی، پسر بودی و اگر پسر بودی، اسم خوبی برایت انتخاب می‌کردم. ولی مشکل از همین‌جا شروع می‌شد که برای شناسنامه گرفتن باید معادل حقوق یک ماه یک طنزنویس که در سه روزنامه همزمان کار می‌کند را به مسئولان ثبت احوال شیرینی می‌دادم که فقط اسمت را غلط ننویسند و زحمت مرا پنج برابر نکنند. بعد تازه اول بدبختی بود، چون قیمت تخت و سیسمونی و پوشک و شیرخشکت کاری را با من می‌کرد که چشمای آن دختره با دستگاه اتصالیِ آن پسره نکرد. تازه بعد از همه این‌ها می‌رسیدیم به لباس‌هایت؛ واقعا چرا دو برگ لباس کودک که به اندازه یک عرقگیر نه چندان مجلسی هم پارچه نمی‌برد، با سهام مجموع همه شرکت‌های پوشاکی که بهرام رادان برای‌شان تبلیغ می‌کند برابر است؟ چه خبر است؟ لخت بگرد فرزندم. بعد هم باید چپ و راست می‌بردمت برای واکسن سه گانه و هشت‌گانه و ده‌گانه و چهار در صد متر امدادی. آن هم در این هوای دودآلود زیبای زمستانی که اگر بخواهم سر راه پیاده شوم و چیزی بخرم، باید به خودم طناب ببندم تا مسیر برگشت به ماشین را گم نکنم، چون چشم، چشم را نمی‌بیند. البته مسئولان گفته‌اند نسبت به مدت مشابه در سال ۹۱، سه سا ...
  • گزارش تخلف

✅ دیکشنری همهمه: بی هم به سر نمی‌شود. نسیم نوحه‌خوان | بی قانون

دنیای امروز که هر کسی سوار ابزار تکنولوژی و سرعت شده که از بغل دستیش سبقت بگیره و بره پرچمشو زودتر از اون بالا بزنه. یه سریا هستن که تو این مسیر با ما هم قدم می‌شن و (هم) زندگیه ما می‌شن، بعضی از این (هم)‌ها ممکنه تو زندگیمون همهمه ایجاد بکنه و بعضیاشون می‌تونه همدلی باخودشون بیارن دیگه این هنر ماست که تو پیچ این همهمه گره‌پیچ نشیم …همسر: سر یکی، هندوانه سربسته، کسی که دور باشد دلتنگ می‌کند نزدیک باشد جگر می‌کند، خوبش مفرح ذات است و بدش بلای جان. همخونه: خونه یکی، همزیستی دو طرفه، کسی که رابطه خونی با او نداریم ولی بیشترین رابطه را با او داریم، بیشتر از خودمان او را می‌بینیم. همسایه: سایه یکی، سایه به سایه ماست، کسی که یا خون ما را در شیشه می‌کند یا از فامیل به ما نزدیک‌تر است، معمولا یکی از آن‌ها خبرگزاری محله است، در گذشته‌های نزدیک جمعی از آنان نقش چت‌روم‌های امروزی را داشتند. همشیره: شیر یکی، کسی که سهمیه شیر ما را خورده است، بزرگ‌ترش مادر گونه و کوچک‌ترش سوهان روح گونه است. همشهری: شهر یکی، کسی که از هوایی که ما توش نفس می‌کشیم استشمام می‌کند، فردی که جایی در شهر را اشغال کرده است ...
  • گزارش تخلف

✅ خدا رو شکر که حسابدارم. نیما طیبی | بی قانون

وقت پیش یه مقدار پول پس‌انداز کرده بودم که یه ماشین بخرم و یه خونه در حد آدامس شیک اجاره کنم. بعدش هم سر بالا و سینه سه‌تبر برم خواستگاری. چون همیشه مامانم خیلی مهربونانه به یک نکته‌ خیلی باریک اشاره می‌کنه که «تا خونه و ماشین نداری، غلط می‌کنی ازدواج کنی» …همه چی داشت خوب پیش می‌رفت. فقط اشتباهی که کردم این بود که مراحل رو از آخر به اول شروع کردم و یه راست رفتم خواستگاری. گفتم نهایتا به تمام جواب‌هایی که آقا داماد چی دارن، توی یک کلمه می‌گم کامینگ سون. چون از همون اول به عنوان یه حسابدار زبده، ماشین و خونه‌ای که می‌تونستم بگیرم رو هم توی ذهنم انتخاب کرده بودم. البته یک سری هزینه‌ها از قبل پیش بینی نشده بود. مثلا دو پنجم پول، همون اولش برای گل، شیرینی، خواستگاری، بله برون، محضر، زیر لفظی و … خرج شد. از اون سه پنجم باقی مونده، یک چهارمش هم خرج سرویس طلایی شد که همسرم به بقیه بگه که اعتقادی به عروسی گرفتن نداره. ...
  • گزارش تخلف

✅ بوی کافور عطر یاس … میمون را می‌کند مست. علیرضا کاردار | بی قانون

فیلم درباره استاد رزمی‌کاری است که به‌عنوان داور مسابقات بین‌المللی به کشورمان می‌آید. در جریان این دیدار اتفاقاتی برای این استاد می‌افتد که عاشق و واله و شیفته کشورمان می‌شود و تصمیم می‌گیرد کار و زندگی و کشور خود را رها کرده و به اینجا مهاجرت کند …فیلم با ورود استاد به فرودگاه آغاز می‌شود. استاد متوجه می‌شود چمدانش اشتباه شده است. از ماموران سالن می‌خواهد تا کیفش را پیدا کنند ولی هیچ‌کس وقعی به او نمی‌نهد. نه این که نخواهند کمکش کنند، چون زبانش را متوجه نمی‌شوند فکر می‌کنند استاد درخواست عکس یادگاری می‌کند و گوشی‌های‌شان را درمی‌آورند و سلفی می‌گیرند. سرانجام استاد کیف پولش را نشان می‌دهد که یکی از کارمندان متوجه منظورش می‌شود و چمدان را پیدا می‌کند و به عنوان تشکر از استاد چند برگ دلار می‌گیرد. استاد که مات مانده و هرچه اطراف را نگاه می‌کند تا بلکه کسی از فدراسیون را ببیند که به استقبالش آمده است، از سالن خارج می‌شود و با هجوم راننده‌های تاکسی و خطی و مسافربرهای رسمی و شرکتی و آنلاین و آفلاین روبه‌رو می‌شود که هرکدام با مهربانی سعی می‌کند ساک و چمدان او را بگیرد و به زور سوار ماشین ...
  • گزارش تخلف

✅ زنگ حشره‌شناسی: کنه‌خواستگاران!. میثم ابراهیم نژاد بازرگانی | بی قانون

وجود اینکه همه این شوخی لوس را مطرح می‌کنند که این روزها خواستگار گیر نمی‌آید و شوهر پیدا نمی‌شود و این داستان‌ها، اما هر دختری حداقل یک خاطر‌خواه کنه و البته کاملا داغان‌تر از معیارهایش در زندگی‌اش داشته، دارد و یا خواهد داشت که اغلب هیچ وجه مشترکی هم با دختر مذکور ندارد!. این مساله قدیم الایام به این شکل بوده است که خواستگار کنه می‌نشسته دم پنجره معشوقه‌ محترم و در کوچه، خیابانی یا لب جوی آبی که دختر خانم از آنجا رد می‌شده و خلاصه همه جا سر راه دختر موردعلاقه‌اش سبز می‌شده و آخر سر با شنیدن ناسزاهای بسیار از زبان معشوقه و خوردن مقادیر زیادی کتک از برادر دختر شاید ول می‌کرده می‌رفته! اما الان قدیم نیست و پسر کنه ایرانی از همه‌ سوراخ سنبه‌های فضای مجازی می‌ریزد سر دختر مردم! یکی نیست بگوید عزیز من! سماجت هم حدی دارد، وقتی هیچیت به طرف نمی‌خورد، چرا تمام سال را توی دایرکت و سر راهش و جاهای دیگر سبز می‌شوی و ول کن نیستی!؟ بابا خود حشره کنه هم بعد از سه ماه تابستان چسبیدن به ملت و مکیدن خونشان، زمستان و بهار را می‌رود دنبال استراحت؛ تو یه جمعه رو هم امون نمیدی به دختر مردم!؟ دختر بیچاره د ...
  • گزارش تخلف

✅ ما، دو دی ماهی بودیم. فائزه موسوی‌نسب | بی قانون.. من و «بی» جانم هر دو دی ماهی بودیم

آن هم نه دی ماهی‌های معمولی! اصلا مگر می‌شود متولدین تنها ماه دو حرفی سال معمولی باشند؟ ما هردو خاص و قطعا مغرور بودیم و چه چیزی سخت‌تر از عاشق شدن دو مغرور؟ البته بعد از کار در معدن!. روز‌ها می‌گذشت و «بی» جان جانانم رسما کراشم شده بود. شب و روز عکس‌ها و کپشن‌های بامزه‌اش را می‌دیدم و کاری جز لایک از شستم بر نمی‌آمد. یک لایک من بین آن همه عشاق «بی» اصلا دیده نمی‌شد. تا اینکه یک مدت رفت یعنی بردنش! در فراق «بی» جان شب‌ها تمامی نداشت. ...
  • گزارش تخلف

✅ از آلکاتراس تا لاس‌وگاس. احسان هیدی | بی قانون.. عشقم، عمرم، نفسم

بخواب دیگه ساعت یک شد. مدرسه رفتن که انقد ناراحتی نداره عزیز من. ما هم یه زمانی مدرسه می‌رفتیم و با اینکه شرایط خیلی بد بود ولی هیچ وقت جرأت نمیکردیم غر بزنیم. مدرسه رفتنی که صبح با سرویس بری و اونجا از گل کمتر بهت نگن و مشق شب و امتحان نداشته باشی و ظهر با سرویس برگردی خونه و گاهی هم یه کارنامه خوب بد زشت بدن دستت و آخر هفته دو روز تعطیل باشی که اسمش تحصیل نیست دلبندم. بخدا اگه مدیرعامل شرکت ما بعد از ۲۰ سال درس خوندن و کار کردن انقد آسایش و راحتی داشته باشه که شماها الان دارین …ما باید صبح‌ها تو سرما و گرما مثل شتر پیاده روی می‌کردیم تا برسیم به مدرسه نه از سرویس خبری بود نه از همراهی مامان و بابا، ولی الان چی؟ مادرها مثل ستون پشت در مدرسه وایمیستن تا جگرگوشه‌هاشون بعد از مراسم صبحگاه با سلام و صلوات برن سر کلاس. زمان ما حیاط مدرسه شبیه مدرسه گلادیاتورها بود یک لحظه غفلت می‌کردی یکی با مشت و لگد میومد سمتت. انقد اوضاع تغذیه نامناسب بود که اگه کسی خوراکی می‌آورد باید می‌رفت توی سرویس بهداشتی یواشکی می‌خوردش تا شریک پیدا نکنه. از رفتار ناظم مدرسه هم که اصلا نگم برات، احساس میکرد رییس ز ...
  • گزارش تخلف

✅ چرا کریسمس باستانی را جشن می‌گیریم؟. افسانه جهرمیان | بی قانون

از دیرباز کریسمس را جشن نمی‌گرفتند، اما رفته‌رفته به این نتیجه رسیدند که این یک مراسم بین‌المللی است و به هیچ‌کس هم ربطی ندارد. اصلا دل‌مان می‌خواهد جشن بگیریم. حالا چی می‌گی؟ حتی از قدیم هم گفته‌اند دو چیز خودش جور می‌شود:. یکی پول جهیزیه و یکی هم بهانه برای کریسمس. اما تا اینجا اصلا مشکلی نیست. حتی تا آنجا که خطوط مخابراتی در اثر افزایش تماس‌ها و خیل عظیم تبریکات، مسدود می‌شوند هم ایرادی ندارد. یعنی حتی پلیس‌راه با یک‌طرفه شدن جاده چالوس، از محور کندوان به سمت کرج، به مناسبت فرارسیدن کریسمس فرخنده هم مشکلی ندارد. به هرحال یک جشن هیچ‌کس را نکشته. ...
  • گزارش تخلف

✅ رفیق درمانی. نسیم نوحه‌خوان | بی قانون

دلم می‌خواهد خانه‌ای داشته باشم پر دوست، کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام، ولی خب لِول دوستان با هم فرق داره. یه سریا رو سر ما جا دارند، بعضیاشون همون دم در جاشون خوبه و یه تعدادی‌ام نقش پر کننده کنج‌ها رو بر عهده دارند. کلا هر کسی باید یه خونه از رفقاش داشته باشه تا وقتی جناب سهراب آدرس خونه دوست رو پرسید، درجا آدرس خونه رفاقتی رو بهش بدن. محققان اینجور منازل رو مثل داروخانه و رفقا رو هم مثل دارو می‌دانند. دوست غریبه: استرنجر فرند، رفاقت ساعتی، فردی که به‌طور اتفاقی در مطب اتوبوس و خیابان می‌بینیم و در مورد موضوعی مشترک حرف می‌زنیم، در برخی موارد دیده شده است این نوع دوست به همسر آینده تبدیل شده است، مشابه شیمیایی آن سرترالین است. دوست شفابخش: کیور فرند، رفاقت گسسته، فردی که در زمان‌های آه و ناله و اغلب شکست‌های عشقی به او پناه می‌بریم، این افراد حضور دائم ندارند ولی نقش ژلوفن را دارند. دوست طغیانگر: فلر فرند، رفاقت لحظه‌ای، فردی که برای تغییر آمده است، اغلب با یک نگاه آغاز می‌شود و به کجا ختم شدنش در افراد مختلف متفاوت است، دوستی با این افراد چالش برانگیز است و گاهی به قلب هم نفوذ ...
  • گزارش تخلف