🔴خشم فرو خورده اجتماع.. ✍🏻اردشیر بهرامی

🔴خشم فرو خورده اجتماع

✍🏻اردشیر بهرامی

خشم اگر چه یک مفهوم روانشناختی است اما زمینه های سیاسی, اجتماعی و فرهنگی دارد و نتیجه بازخورد فرد از وضعیت نا ایمن, ناکام و شکست خورده و طرد شدن در درون اجتماع است.ترسی است که در درون فرد نهفته و در خشم پیدا می شود. دُگم های سفت و سخت حول تعصب, تحکم, زور, ناموس, باورهای اعتقادی و دینی کانونی از خشم برای اجتماع ایجاد می کند و گاهی اوقات اعتراضی به استعمار و استحمار است.
همیشه به سادگی از کنار این مسأله عبور می کنیم زمانی که جان یک انسان در برابر آبرو و حیثیت, اعتبار و ارزشی ندارد و در خلوت خودمان خشم و انتقام را تأیید می کنیم و این فرهنگ حاکم بر اجتماع است که به ما می آموزد چگونه خود را در درون این جهان نا ایمن و مرگبار حفظ کنیم.
انسانها برخی مواقع در مقابله با هجوم و تخطی از هنجارها و ارزش ها در بروز خشم و پایبندی به تعصب, زور و قدرت و متوسل شدن به خشم واکنش نشان می دهند.
خشمی که پس از بروز کنش های مرتبط با مسائل ناموسی از قبیل نگاه کردن, متلک انداختن و ارتباط جنسی و صاحب ناموس را با باروتی عظیم منفجر می کند و خون می ریزد..
خشمی که ریشه تاریخی دارد کمتر خود را در فضای اجتماع نشان می دهد و بیشتر بصورت کلامی و نوشتاری است. این همان خشمی پنهان که در لایه های تودرتوی اجتماع بصورت رسوبی در اندیشه و احساس ادمیان نهفته است. انسانها احساس می کنند تاریخ و دولت ها به انها دروغ گفته اند, در حقشان خیانت شده و حتی اعتقادات و باورهای شان به تارج رفته است! شکست های پی در پی و امیدها و آرزوهای بر باد رفته و زحمت بی حاصل,
و امیال, آرزوها و خواسته های جدید که چیزی به نام "دوره جدید" برایش تعریف شده و با ذائقه اش ناجور است.
شرایط نامناسب زندگی امروزه موفقیت و پیروزی و دستیابی به آن نداده و فرد به همراه خانواده اش در گرداب هلاکت زندگی گرفتار شده نه راه پیش دارد و نه راه پس!
و آینده جامعه را به کانونی از دوگانگی و تردید, یأس و ناامیدی سوق داده است. خشمی که ریشه در فقری عظیم دارد و جامعه احساس می کند نمی تواند زندگی آبرومندی _نه به آن معنا که خشونت تولید می کند- داشته باشد.
نگاهش به تولید, تلاش و معاش زندگی اش مأیوسانه و خشمگین! رابطه ای یک سویه و نابرابر که واسطه ها و دلالان فربه تر از دیروز بر خشمش می افزاید.
حتی سایه ابرهای بی باران و بارش خاک بر زندگی اش خشم می بارد و امیدش از آسمان و باران قطع می شود.
خشمی کم همان دیو دیرینه و همدم انسان پا به پای وی در روابط با همنوع حضور دارد:
گاهی در شکل جنگ و خونریزی, انقام, کینه, دشمنی, خود را نشان می دهد و یا گاهی با نفرین و واگذار کردن ظلم ظالم به امامزاده تا انتقامش گیرد! اما خشم ناشی از شکست ها و غارت ها در وجودش باقی می ماند که ممکن است در چهره و کلام و سیلی دستش خود را نمایان کند.
و به دنبال خشم فروخورده عده ای به دنبال آگاهی از خویشتن و هستی خود!
خشم کجاست؟
پشت افکار دُگم فُسیل شده که هنوز نتوانسته راه روشنایی و رهایی برای گفتگو و شنیدن, پشت نگاه های غضبناک انتقام جو, پشت نگاه های منفی به هم نوع خویش, پشت وضعیتی که احساس می کند اورا احمق پنداشته اند! پشت تفسیر ها و تحلیل های غلط از رفتار و کردار آدمها!
خشم اجتماع حتی در روشنفکری و روشنگری و عقلانیت نهفته است. جایی که به زور می خواهند آدمها را متمدن کنند.
خشم اجتماع همان جایست که با احساسات انسانها بازی می شود, دروغ ها نواخته و توهین ها گفته می شود, اخلاقیات و انسانیات به تارج می رود و در طولانی مدت بی تفاوت می شوند و مسخ و همه چیز عادی می شود اما بر خشم افزوده می گردد.
خشمی که در درون آدمی نهفته اگر بخواهد خود را به جهل و نادانی و بی تفاوتی بزند خود را مسخ و بیگانه می پندارد و وجودش بغرنج می شود, اگر بخواهد اعتراض کند و خشمم ابراز کند نیروهایی سیاه همچون مار در درون اجتماع بر گردنش اویخته می شود و احساس خفگی می کند و اولین قربانی خودش خواهد بود.
در لفافه خشم را ابراز کردن نیز به این می ماند که بخواهی دریایی را با کاسه ای کوچک تخلیه کنی..
تاریخ با شکل و رنگی دیگر تکرار می شود و خشم ها همچون مواد مُذاب درون اجتماع به جریان درمی آید به دنبال آشفشان یا زلزله! اما خشم فرو خورده جامعه راهش را می یابد.

#جامعه

🌐جامعه‌شناسی علامه
@atu_sociology