✅ زلزله امر اجتماعی یا امرسیاسی؟!. 🖋 صیاد خردمند*

✅ زلزله امر اجتماعی یا امرسیاسی؟!
🖋 صیاد خردمند*

📍 کرمانشاه، سرپل ذهاب، ازگله روزهای غریبی را سپری می کنند، از آنها گفته می شود، تریبون ها با هیجان صدایشان می زنند!، کانال های تلگرامی نیز از قافله عقب نمانده اند و از زلزله را برای مخاطبان شان به تصویر می کشند و مصرف می کنند! هنرپیشه ها، کُشتی گیرها، فوتبالیست ها، سلیبریتی ها آستین ها را بالا زده اند! درزلزله همگان به هر طریقی ، نوع دوستی خود را بروز می دهند. همه می خواهند قهرمان باشند ؛ ز لزله که می‌آید نه فقط زمین بلکه قلب مردم نیز می لرزد! هرچقدر آوارش سنگین‌تر !احساسات جامعه نیز فراگیر و درگیرتر!

زلزله حوادث طبیعی ایست که همواره در طول تاریخ زندگی بشریت را تحت شعاع قرار داده است اما زلزله بعنوان یک واقعه طبیعی دارای پیامد های بسیاری از منظر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می باشد.بسیاری بر این باورند که زلزله بحران های اجتماعی که در جامعه پنهان است را عریان و ترک های خانه پدری ” را بیش از پیش نمایان ساخته است.

حوادث بعد زلزله اخیر نشان دهنده نافرمانی مدنی ، بحران اعتماد عمومی و شکست سرمایه اجتماعی بوده است و بسیاری از مردم به سلیبریتی و نخبگان سمبلیک( هنرمندان و ورزشکاران) بیش از نهاد های سیاسی و حمایتی اعتماد کردند. و موج منفی از اخبار و اطلاعات علیه سازمان های قانونی و رسمی به وجود آمد که نشان از بی اعتمادی به این سازمان ها بوده است.

بوردیو ” جامعه شناس فرانسوی ” سرمایه اجتماعی را روابط اجتماعی مبتنی بر اعتماد و شبکه های متراکم تعامل و هنجارهای مشوق عمل جمعی نیز توانایی تسهیل تولید و دستیابی به هدف تعریف می کند. وی معتقد است: این شکل از سرمایه حاصل روابط و تعاملات اجتماعی مبتنی بر اعتماد و مشارکت اعضای گروه های اجتماعی است. به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی متعلق به گروه هاست و نه افراد و به شکل عینی و فیزیکی وجود ندارد.

بنظر میرسد ضعف کارگروهی و بی اعتمادی مدنی مردم به دولت ها و ناتوانی های آنها در حل و فصل بحران های سیاسی اجتماعی سبب گریده که جامعه گرایش به یا اتمیزه شدن” داشته باشد. در چنین جامعه افراد بدون ایجاد پیوند با سایرین و جدا از هم سعی در حل مشکلات دارند اما باید در نظر داشت: اساس و بنیان جامعه بر نهاد و سازمان استوار است، در جهان کنونی نهاد و ساختار های بروکراتیک است که در انسان ها درآنها متولد می شود، رشد می یابد، قانون و جامعه پذیری را می آموزند و بسیاری از مناسبات اجتماعی سیاسی در آنها شکل می گیرد به تعبیری دیگر من” را تبدیل به ما ” می کند. حال در چنین شرایطی ادامه چنین روند نهاد زدایی و طرد سازمان های رسمی می تواند پیامد های نابسامانی در پی داشته باشد. البته نهادهای رسمی و قانونی در امر زلزله آنجا که باید مدد رسانند و حمایت کنند ناتوانند اما در عوض زلزله را بعنوان یک مساله اجتماعی و زیست محیطی به مساله سیاسی تقلیل داده اند و داستان زلزله کرمانشاه بگونه ای پیش رفت که چالش های سیاسی آن بیش از چالش های اجتماعی نمود پیدا کرد.

زلزله به این دلیل که زندگی بخش عظیمی از انسان ها درگیر خود می سازد امر اجتماعی ” می باشد اما به دلیل سیاست گرایی و سیاست ورزی های دولتمردان و مردان عرصه قدرت معمولا از اجتماعی بودن فاصله گرفته و به حاشیه حوزه سیاست رانده شده است. سیاست بازان عمدتاً علاقه زیادی دارند تا حد زیادی اجتماع زدایی کنند، میل دارند در پدیده های اجتماعی دست ببرند وآانهایی که به نفع خودشان هست را مصادره کنند

در روزهای بعد از وقوع زلزله بسیاری از چالش ها و کشمکش های سیاسی را نظاره گر بودیم که سبب گردید زلزله بعنوان امر زیست محیطی و اجتماعی فراموش و حاشیه های سیاسی مهم تر از متن قضیه( خود زلزله) پدیدار شود.
*دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی

#نویسنده_مهمان

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology