✅تردید بر سر نوشتن یا ننوشتن!.. ✍مهران صولتی

✅تردید بر سر نوشتن یا ننوشتن!

✍مهران صولتی

📍سال هاست که بیننده برنامه های سیاسی صدا و سیما در کنار برنامه های خبری شبکه های ماهواره ای هستم. بارها از شنیدن تحلیل های یک سویه هر دو احساس خشم و عصبانیت کرده ام ولی ناامیدی هرگز! ولی حدود یک سال است که با حضور در گروه های تلگرامی مختلف برخی اوقات دچار احساس یاس و ناامیدی می شوم! بدون تردید این فضا متاثر از فراگیر شدن بحران امید اجتماعی در فضای واقعی است. حوادث انسانی مختلف هم به دلیل پاره ای بی تدبیری ها از راه می رسند و بر حیات جمعی ما آوار می شوند! جامعه شناسان هم در این میانه البته به رسالت ذاتی خود جهت تبیین وضع موجود و ارائه هشدارهایی برای ضرورت انجام تغییرات بنیادین اقدام می کنند تنها به این امید که جامعه از ناامیدی خارج شود! در نگاه اول به نظر می رسد که چنین اقدامی نه تنها به تحکیم جایگاه جامعه شناسی در ایران منجر می شود بلکه می تواند باعث ارتقاء بینش اجتماعی در میان مخاطبان نیز شود. شاهدش هم می تواند استقبال جامعه از یادداشت ها و تحلیل های جامعه شناسان باشد. ولی اگر از زاویه دیگری به مساله بنگریم شاید کثرت مطالب ارائه شده بدون عرضه راهکارهایی برای خروج از بحران، بیشتر منجر به افزایش ناامیدی در جامعه شود. زمانی که جوانان و دانشجویان از زبان جامعه شناسان به عنوان یکی از گروه های مرجع دائما مطالبی در تایید وجود ناامیدی فزاینده در جامعه می شنوند که راهکار موثری هم برای خروج از این وضعیت ارائه نشده است باید منتظر عمیق و فراگیرتر شدن این بحران در جامعه باشیم! برخی پژوهش های جامعه شناسی نشان می دهند که اصل وجود" احساس نارضایتی" می تواند برای افراد جهت مشارکت برای بهبود وضعیت جامعه مثبت و برانگیزاننده باشد، ولی اگر همین" احساس نارضایتی" منجر به شکل گیری نوعی ناامیدی شود نتیجه عبارت از کاهش مشارکت شهروندان می باشد. به عبارت روشن تر مرز بسیار باریکی میان نارضایتی منجر به امید با ناامیدی وجود دارد! اینجاست که جامعه شناسان باید به نوعی بازاندیشی در تولید محتوا و تحلیل های خود بیندیشند! اینکه آیا تحلیل های جامعه شناختی پربسامد درباره مقوله ای مانند بحران امید یا اعتماد، در عمل به تغییر رفتار حکومت در انجام اصلاحات بنیادی می انجامد یا به عکس موجبات ناامیدی بیشتر، فلجی جمعی و در نهایت مشارکت گریزی شهروندان را فراهم می آورد؟! تجربیات چهاردهه گذشته اعم از اصلاحات و اعتراضات نشان می دهد که نظام سیاسی از انعطاف لازم جهت انجام اصلاحات بنیادی در ابعاد گوناگون برخوردار نیست. عدم آمادگی حاکمیت برای انجام اصلاحات نیز نه ناشی از فقدان آگاهی از تحولات صورت گرفته زیر پوست جامعه، بلکه ناشی از وضعیت ژئوپلیتیک منطقه ای و شکاف تاریخی دولت- ملت می باشد که بیم آن می رود دومینوی اصلاحات به نقطه ای بی بازگشت از جنس فروپاشی منجر شود! در چنین شرایطی به نظر می رسد که فروزان نگهداشتن شعله امید در جامعه می تواند از اولویت بیشتری در مقایسه با تکرار مختصات ناامید کننده وضعیت فعلی برخوردار باشد. اینجاست که تردید میان نوشتن یا ننوشتن به طور جدی رخ نمایی می کند! اینکه آیا نوشتن از واقعیت ها می تواند ارمغانی به جز یاس و ناامیدی به همراه داشته باشند؟ و اینکه چقدر این عمل می تواند مسئولانه و ثمربخش باشد؟ از همین رو می اندیشم که اگر قرار است تبیینی هم صورت گیرد بهتر است که در پیوند با ارائه راهکارهای مشخص جهت کاهش نارسایی های موجود دیده شود. راهکارهایی که می تواند نارضایتی های موجود را با کنش گری های فردی و مدنی هم افزا ساخته و به بهبود سوژگی و فاعلیت شهروندان بینجامد! این شاید رسالت جامعه شناسی در روزگار پیچیده و دشوار کنونی باشد!

#جامعه

🌐شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology