🔰جزیره تولید علم.. ✍️محمد فاضلی.. 📍 یکی از معضلات اساسی نظام علمی در ایران تولید علم بی‌تقاضاست

🔰جزیره تولید علم

✍️محمد فاضلی

📍 یکی از معضلات اساسی نظام علمی در ایران تولید علم بی‌تقاضاست. تولید علم بی‌تقاضا هم به همان اندازه تولید کالای بی‌تقاضا هدر دادن منابع و به تدریج ضایع کردن نظام تولید است. تولید علم بی‌تقاضا در نهایت به پیدایش «جزیره تولید علم» خواهد انجامید. «جزیره تولید علم» جایی است که آن‌چه علم پنداشته می‌شود، بدون ارتباط معنادار با سایر عرصه‌ها، تولید و منتشر می‌شود اما اثر بیرونی معناداری بر توسعه باقی نمی‌گذارد و از آن‌جا که از اثرگذاری بر عرصه‌های دیگر بازمی‌ماند، به تدریج خودش به هدف بدل می‌شود.

📍واقعیت آن است که در همه سال‌هایی که تعداد مقالات مرتبط با مدیریت منابع آب ایرانیان – فارسی و بالاخص انگلیسی – در مجلات علمی رشد می‌کرده، کسری آبخوان‌ها هم افزایش می‌یافته؛ هر قدر مقالات اقتصاددانان بیشتر شده، رشد اقتصادی کمتر، بیکاری و تورم بیشتر شده است؛ و همین‌طور الی آخر در عرصه‌های دیگر نیز ارتباطی میان رشد تعداد مقالات و وضعیت واقعی مشاهده نمی‌شود. تعداد مقالات ثبت‌شده از ایرانیان در پایگاه SciMago نشان می‌دهد که رتبه ایران از 1996 تا 2017 از 52 به 16 بهبود یافته است، اما دوسوم این دوره متناظر با رشد اقتصادی منفی یا بسیار اندک، بیکاری دورقمی، تورم دورقمی، تخریب گسترده محیط‌زیست، افزایش آسیب‌های اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی و افزایش یأس و سرخوردگی در اکثریت جامعه بوده است. این‌جاست که مفهوم «جزیره تولید علم» خودش را به معنای واقعی نشان می‌دهد. اگر نوشتن مقاله را بتوان «تولید علم» خواند – که اکنون چنین روایتی بر نظام علمی حاکم است - آن‌گاه باید درباره نسبت این علم و جامعه پرسش کرد.

📍 افول برخی شاخص‌های مهم و بهبود نیافتن مسائل مزمن‌شده جامعه ایران و در همان حال افزایش تولید مقالات نشانه چیست؟ دو فرضیه می‌توان مطرح کرد که بررسی اولیه هر کدام از آن‌ها ضرورت بازنگری در نظام علمی را آشکار می‌سازد.

📍 فرضیه اول، علمی که تولید می‌شود، نسبتی با مسائل جامعه ندارد، لذا بی‌تقاضا باقی می‌ماند و بخش عمده‌ای از آن صرفاً به‌واسطه تأمین مالی برآمده از اقتصاد نفتی تولید می‌شود و کارکردی معطوف به بیرون از نظام دانشگاهی ندارد. این بی‌گمان بخشی از واقعیت نظام علمی در ایران است. عمده دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها و سایر اصلی‌ترین نقاط تولید علم صرف‌نظر از این‌که تقاضایی برای کارشان وجود داشته باشد یا نباشد، به کار خود ادامه می‌دهند و به همین سیاق است که در همه سال‌هایی که اقتصاد ایران به‌واسطه رشد اقتصادی منفی کوچک می‌شده، دانشگاه رشد کمی داشته و بزرگ شده است.

📍فرضیه دوم، تولید اقتصادی و حتی تولید و ثبات قدرت تابع علمی نیست که در دانشگاه تولید می‌شود. این بدان معناست که قدرت سیاسی به عنوان اصلی‌ترین نیازمند به علم برای تولید قدرت و ثروت، و هم‌چنین بقیه بخش‌های اقتصاد، به میزانی که در کشورهای سرآمد اقتصادی جهان به علم نیاز است، در این‌جا به علم نیازی ندارند. سازوکارهای تولید و بازتولید قدرت و ثروت، تابعی از کیفیت عملکرد نظام علم نیست. وابستگی به منابع ثروتی نظیر نفت – که قدرت سیاسی را بازتولید می‌کند – یا تأمین نیازهای فناورانه از خارج به کمک درآمدهای نفتی، و حتی زاویه داشتن ایدئولوژی قدرت سیاسی با رویکردهای علمی، نیاز حکمرانان به علم را کاسته است. این امر در قبال بخش خصوصی و بخش‌های مهمی از اقتصاد ایران نیز به این گونه مطرح می‌شود که سطح پیچیدگی اقتصاد به اندازه‌ای پایین است که تولید و بازتولید را از نیازمندی به تولید علمی سطح بالا بازداشته است. اقتصاد و حتی سیاست‌گذاری عمومی درگیر مسائلی آن‌قدر ابتدایی است که نیازمندی به دانش و علم تولیدشده در دانشگاه احساس نمی‌کند.

📍 هر دو فرضیه به درجاتی صحیح هستند و این امر وضعیت «جزیره تولید علم» را تقویت می‌کند. علم بالاخص در نظام دانشگاهی برای بازتولید سازمانی خود خیلی نیازمند پاسخ‌گویی به نیازهای محیط اطراف نیست و تقاضای مؤثری نیز برای تولید دانش وجود ندارد. هر دو حالت در نهایت انزوای علم از جامعه و فقدان تأثیرگذاری اثربخش و سازنده آن بر توسعه ملی را باعث می‌شوند. سالیان دیگری نیز می‌تواند به همین منوال بگذرد و کماکان شاخص‌های ناظر بر سنجش تعداد مقالات منتشرشده دانشگاهیان را شاهد باشیم و در عین حال، شاخص‌های توسعه ملی – نظیر رشد اقتصادی، بیکاری و تورم – بهبود نیابند یا حتی بدتر شوند. این وضعیت اما برای همیشه قابل دوام نیست. جزیره تولید علم بالاخره باید زمانی به سایر عرصه‌های حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پیوند بخورد یا خطر اضمحلال را پذیرا باشد.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology