✅ رسانه‌ای با میل به فاصله گذاری‌ها. 📌 چرا صدا و سیما از شکاف‌ها تنفس می‌کند؟

✅ رسانه ای با میل به فاصله گذاری ها
📌 چرا صدا و سیما از شکاف ها تنفس می کند؟
✍🏻 آرزو #رضایی مجاز (روان شناس)

🔹 آسیب، جزئی از زندگی همه ی ماست.
تا قرن بیستم، اغلب انسان ها زندگی را بصورت یک جهنم دره تجربه می کرده اند؛ هرچند به مرور، احساس فزاینده ی عدالت اجتماعی، ضرب آسیب اجتناب ناپذیر را گرفت اما هنوز هم ما نمره های نومیدکننده ای به واقعیت می دهیم چراکه در قرن ۲۱ و در میان شکاف های دنیای مدرن، همچنان صدای بمب و بوی باروت می پیچد.

انسان به تعبیر "هابز" گرگ انسان است و از دوران کهن، جهنمی در زندگی دیگری ساخته؛ متاسفانه اختلال های روانی بعد از فجایع انسان ساز بسیار بیشتر از بلایای طبیعی، شدت و قوت می گیرند. اما زمان "مرحله ی درهم ریختگی" در افرادی که در مواجهه با همترازهای مصیبت دیده اند، به مراتب کوتاه تر است و "مرحله ی تجدید سازمان" برای آنها زودتر شکل می گیرد.

بطور کلی می توان گفت: "وسعت فاجعه از شدت اندوه می کاهد"؛ این را اکثر کسانی که پس از فاجعه، با انبوه انسان هایی که همدردشان هستند، مواجه می شوند، به خوبی تجربه کرده اند. چرا که آنها می توانند با دیدن همدردهای خود، راحت تر بر "احساس گناه ماندگاری" فائق بیایند.

عملکرد صدا و سیما بعنوان تنها رسانه ی دیداری رسمی که امکان پوشش خبری را برای تمامی ایرانیان -فارغ از بالا و پایین شهرنشینی- فراهم می کند، درواقع الگوی ترمیم روانی شهروند آسیب دیده را از کار می اندازد.

صدا و سیما با انکار ابعاد فاجعه و فاصله گذاری میان شهروند آسیب دیده و همشهری زخمی، راه را بر پل های همدلی می بندد و در شکاف میان من زخم خورده و دیگری دردمند، "سیاست زده" نفس تازه می کند.

شب نیمروز خونین تهران، برنامه ی "خندوانه" روی آنتن رفت و الگویی که از اولین دقایق فاجعه ی تروریستی، پیاده سازی شده بود به دقت ادامه یافت؛ درحالیکه تمام رسانه های جهان، گرد تهران دکمه ی خبر خود را روشن کرده بودند، "شبکه خبر" میزگردش را حول شهریه ی مهدکودک ها چید.

اما چرا رسانه ی ملی، تجدید سازمان روانی آسیب دیدگان را به تعویق می اندازد؟ -امری که در واقعه ی تلخ "پلاسکو"،‌‌‌‌‌‌ "معدن گلستان" و... نیز تکرار شد-

در اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) -که درجات آن مختلف است- شخص نسبت به محیط بی حس می شود، عاطفه اش از حساسیت می افتد و باصطلاح در خستگی میدان جنگ می ماند.

در غیاب کارکردهای شناختی و تحلیل حادثه، اتفاق بسته ای می شود که بی اینکه گشوده شده باشد، گوشه ای از زندگی ذهنی و عینی افراد آسیب دیده را تصاحب می کند.

در چنین پیوستاری، هر یک از ما تنها یک غریبه ی زخمی خواهیم ماند که انگشت در جراحت خود می چرخاند و بی اینکه بداند پشت دیوار همسایه چه می گذرد، هرگز به دروازه ی چراها و چطور، نزدیک نمی شود.

#جامعه
#PrayForTehran
#نویسنده_مهمان

🌐جامعه‌شناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxbY7Ab5PtgsmQ