🔷 اکنون دیگر احساس رقابت در ما فراموش شده است و احساس درماندگی بر جایش نشسته و احساس عبودیت

🔷 اکنون دیگر احساس رقابت در ما فراموش شده است و احساس درماندگی بر جایش نشسته و احساس عبودیّت. ما دیگر نه تنها خود را مستحق نمی دانیم یا بر حق (نفت ما را می برند چون حقّشان است و چون ما عرضه نداریم. سیاستمان را می گردانند؛ چون خود ما دست بسته ایم. آزادی را گرفته اند؛ چون لیاقتش را نداریم) بلکه اگر در پی توجیه امری از امور معاش و معاد خودمان نیز باشیم، بر ملاک های آنان ارزش یابی می کنیم و به دستور مستشاران و مشاوران. همان جور درس می خوانیم، همان جور آمار می گیریم، همان جور تحقیق می کنیم، این ها به جای خود چرا که کار علم روش های دنیایی یافته و روش های علمی، رنگ هیچ وطنی را بر پیشانی ندارد؛ امّا جالب این است که عین غربی ها زن می گیریم، عین ایشان ادای آزادی را در می آوریم؛ عین ایشان دنیا را خوب و بد می کنیم و لباس می پوشیم و چیز می نویسیم و اصلا شب و روزمان وقتی شب و روز است که ایشان تأیید کرده باشند. جوری که انگار ملاک های ما منسوخ شده است. حتّی از این که زایده اعور ایشان، باشیم به خود می بالیم! بله. اکنون از آن دو حریف قدیم- چنین که می بینید- عاقبت یکی جاروکننده ی میدان، از آب در آمده است و آن دیگری، صاحب معرکه است؛ و چه معرکه ای! معرکه اسافل اعضا و تحمیق و تفاخر و تخرخر. تا نفت را بار بزنند! و مگر در این دو سه قرن اخیر چه رخ داده است؟ چه ها پیش آمد تا روزگار چنین وارونه شد؟
بازگردیم به تاریخ...

✍#جلال_آل_احمد
#غرب_زدگی

🌐شبکه جامعه شناسی علامه

@Atu_sociology