✅ قضیه مورچه کارگر و گنجشک تحریم‌گر. ✍🏻 پوریا - شرق.. یکى بود یکى نبود

✅ قضيه مورچه كارگر و گنجشك تحريم‌گر
✍🏻 پوریا #عالمی - شرق

يكى بود يكى نبود. گنجشكى بود كه زانوى كار كردن نداشت و دستش به زانوى خودش نبود. مورچه اى هم همسايه گنجشكه بود كه وركوهوليك بود و مرض كار داشت.
گنجشكه به مورچه گفت: چقدر زور ميزنى تو زندگي؟ ولش كن بابا.
مورچه گفت: فردا كه زمستون شد، ميبينمت.
گنجشك گفت: زمستون هم بشه شهرداري گرمخانه زده ما ميريم اونجا.
مورچه گفت: تو نميخواي برأي تغيير وضعيت تلاش كني؟
گنجشك گفت: نه. مسووليت كارها با مسوولينه.
مورچه گفت: پس حق نداري غر بزني از فردا كه چرا وضع اينه.
گنجشك گفت: من اگه غر نزنم پس چطوري اينستاگرام و فيس بوك و سخنرانيم رو پر كنم؟
مورچه گفت: راه حل تو در كل چيه؟
گنجشك گفت: مردم تلاش نكنند تا دولت دستش تو پوست گردو بمونه و ضايع شه.
مورچه گفت: بعد چى ميشه؟
گنجشك گفت: وضع از اين ببتر ميشه و مردم مجبور ميشن بروند توى گرمخانه. كه به نفعشونه.
مورچه گفت: چطوري؟
گنجشك گفت: اين طوري كه جامعه يك دست ميشه.
مورچه گفت: خودت چي؟
گنجشك گفت: چون من متفاوت هستم برميگردم برج عاج، طبقه نود و ششم، پلاك ٣ زندگي ميكنم و چندتا پست اينترنتى جديد ميذارم.
مورچه گفت: پس من متقاعد شدم. ببين من واسه خونم مشتري اومده. خونه رو ميدم به اون، خودم ميرم يه جايي كه از تو دور باشه. اوكي؟
گنجشك گفت: بدبخت سازشكار. حالا كي جاي تو مياد؟
مورچه گفت: خانواده موريانه ها.
گنجشك گفت: بهتر. اونها مرد عملند و مثل تو سازشكار نيستند.
بيخ قضيه
زمستان شد و چون از انتخابات گذشته بود گرمخانه ها را بسته بودند. گنجشك خسته و گشنه و سرمازده برگشت به درختش، كليد انداخت در را باز كند كه ديد يك يادداشت روي در است:
"ما كأرمان را كرديم. خودت خواستى. امضا: خانواده موريانه ها.
گنجشك در را باز كرد و رفت توي خانه و تلويزيون را روشن كرد كه يكهو درخت كه از تو پوسيده شده بود، فرو ريخت. گنجشك. زنگ زد به مورچه، مورچه بهش گفت: اون وقت كه جيك جيك مستونت بود، فكر زمستونت نبود؟
گنجشك گفت: نه.
مورچه گفت: نگمه.
و گوشي را گذاشت.

#انتخابات
#ریاست_جمهوری
#فان

🌐رسانه، شمایید
👈اگر نظرتان را جلب کرد، با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
🌐جامعه‌شناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxbY7Ab5PtgsmQ