🔆 ما و مسئولیت در قبال تیم ملی. 🖋 سهند ایرانمهر

🔆 ما و مسئولیت در قبال تیم ملی
🖋 سهند ایرانمهر

🔸تیم ملی فوتبال کشورمان چند روز دیگر در کارزار جهانی فوتبال وارد گود خواهد شد. این همان گودی است که تا دو دهه پیش تصور حتا ورود به آن محال می‌نمود، بااین حال همین فوتبال هم این روزها مثل همه چیزهای دیگرمان مشمول تمسخر و تحقیر و بدبینی است. قربانی دیگر جامعه‌ای که به هر دلیل از همه‌چیز، زده شده است و ترجیح می‌دهد ذهن خسته از یافتن دلیل این همه ناکامی را با سادگی و شادمانی یک جوک سرهم بیاورد.در نتیجه هرچیزی که باعث شود به تیم ملی‌مان پوز‌خند و برنکبت‌هایمان قهقهقه بزنیم کیمیایی است که در ذهن ها شکار می‌شود و بر کیبوردها فشرده و در فضای مجازی خوانده می‌شود.

🔸واقعیت آن است که شتاب رویدادها و همه آن چیزهایی که می‌شود ذیل توسعه نیافتگی قرار داد، چنان کاری با ما کرده است که معنا و محدوده واژه ها در هم تداخل کرده است. تداخل نقد و فحاشی، تداخل عِرق ملی و میهن پرستی با گرایش های شوونیستی و افراطی یا تداخل بی‌مبالاتی و بی‌هویتی با -مثلا - فراملی اندیشیدن و یابالعکس. بدترین تداخل دراین میان، تداخل معنی طنز و هجو است. طنز که هنری جاودانه و یگانه‌ای عمیق است و به نوبه خود واجد انواع ظرافت ها، در ذهن ما اما به خنداندن به هرقیمت تبدیل شده و جوهره اصلاح و بهبود پنهان در آن به تحقیر و دست انداختن فروکاسته شده است.
🔸 منتظریم تا به هربهانه ای خودمان را تحقیر کنیم. به کینه‌ی بی کفایتی‌ها و ندانم‌کاری ها در عرصه سیاست و اجتماع، به نفی همه چیز می‌پردازیم بدون آنکه بدانیم ریشه این هجوگوییِ آن است که سیر ناکامی‌هایی که همه ما در آن مقصریم، ناخودآگاه، ما را واداشته است که با تحقیر، خودمان را قانع کنیم که مثل مابقی مردم نیستیم، مثل آنها بازی نخورده‌ایم، مثل آنها جوگیر نشده‌ایم.در نتیجه برخلاف مابقی ساده‌لوحان، می‌دانیم این تیم آب دوغ خیاری است. مثل پیشگوها و نوستر آداموس وار میدانیم که از پرتغال ده تا می خوریم، می دانیم که اسم تیم‌ملی مان در فلان زمان یادآور بیت الخلاء(!) است و با وجود این همه دانایی یادمان می رود که این دانایی آن وقتی که برخلاف همه پیش بینی ها، آرژانتین را ۹۰ دقیقه به دلهره واداشتیم، به باد فنا رفت همچنانکه خیلی دیگر از توانایی‌ها و داشته‌های‌مان را از یاد برده ایم.همچنان‌که از یاد برده‌ایم، این ملت از زبان تا ادبیات از هویت تا تاریخ ، همه را در همان بزنگاه هایی احیاء و متجلی کرده است که هیچ کس را گمان آن نبوده است. همچنانکه از یاد برده‌ایم .

🔸اگر طنز ر ا نمی‌شناسیم و تصور می‌کنیم هرچه بخنداند، طنز است و نمی‌دانیم که این واژه به حدی پردامنه و ظریف است که فی المثل کسی چون « حافظ» در زمره طنازان است٬ اگر مختصات نقد را نمی‌دانیم، اگر با حدود معنای واژگان بیگانه‌ایم و...دست کم به سمت این حجم از هزل و هجو نرویم. یکدیگر را تحقیر نکنیم. تحقیر دیگری فریاد عجز درون است. تحقیر و دست انداختن نشان دانایی مطلق بودن یا باخبری در میان بی‌خبران و تیزهوشی در میان کم‌هوشان نیست.
هجو و تحقیر و دلقک منشی جز اینکه روح پر نشاط و امیدوار جامعه را فرسوده و مسموم و اعتماد به نفس و اراده را تضعیف کند، هیچ ثمر دیگری ندارد.
بیایید بدون گرفتار شدن در اغراق و توهم، داشته‌های این جوانان را ببینیم. حمایت‌شان کنیم، به قول مسعود شجاعی موج مثبت شان بدهیم. قدردان تلاششان باشیم. اینکه بخاطر ما خسته می‌شوند، به خاطر ما می‌دوند، به خاطر ما دچار دلهره می‌شوند و یک تنه بار همه انتظارات یک ملت را بردوش میکشند.بیایید از هم اکنون هرچه می‌نویسیم در جهت تقویت روحیه شان باشد. امیدوارانه ، پیروزی شان را انتظار بکشیم و پیروزی را نه در «نتیجه » که در بکارگرفتن همه توان‌، استقامت و جسارت‌مان ببینیم. یادمان نرود که صدای تحقیر و تشویق مان راحت به گوش بازیکنانمان می رسد باور ندارید به کامنتهای شان پای پست های تحقیرآمیز نگاه کنید.
🔸غرور و انسجام ملی، چیز بی اهمیتی نیست. ملتی که غرورش را از دست می دهد چیزی برای دفاع ندارد و آماده تر از هر زمان دیگری برای انواع تعدی است. فوتبال نقطه شروع خوبی است نه برای ما که برای همه ملت ها . ما مردم ، می توانیم، خودمان را از همین جا پیدا کنیم.
🔸بیایید برای یک‌بار هم که ‌شده پشتگرم یکدیگر باشیم. همراهی در فخر و پیروزی هنر نیست، هنر، محصول تجلی آدمیت در شکست‌هاست. بیایید برای پیروزی تقلا کنیم و در شکست هم منش فاتحان را داشته باشیم. محک شکست و پیروزی بیش از نتیجه، در اعمال و رفتار آدمی است درست مثل آخرین دونده ماراتن که با پای مجروح و ساعتها پس از برنده، به خط پایان می‌رسد و با تشویق حاضران، اراده‌اش ستایش می‌شود، درست مثل تماشاگرانی که وقتی تلاش تیم‌شان را می‌بینند باوجود شکست هم، تیم شان را تشویق می‌کنند.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology