✅مامور و معذور یا شهروند مسئول؟.. ✍ شهرام جمالی

✅مامور و معذور یا شهروند مسئول؟

✍ شهرام جمالی

▫️«مامورم و معذور» ضرب المثل انضمامی ایرانیان است که در فرهنگ عمومی جامعه به یک پارادایم و گفتمان مسلط تبدیل شده است. گفتمانی که خاستگاهی سنتی و پیشامدرن دارد.
انسان مامور انسانی است که بر اساس دستورات و امر و نهی های مافوق خود عمل می کند. مامورگونگی بر خلاف آنچه از آن به وظیفه شناسی یاد می شود از جمله خصلت های منفی در دنیای مدرن است که از مناسبات سنت به میراث مانده است. مامور تنها وظیفه اش اجرای فرامین است و مواردی مثل نحوه ی اجرا، عدالت و حق برای او ملاک نیست. تنها ملاک مامور رضایت فرمانده و ارباب است. مامور مکلف است و نه محق.
انسانِ مسئول، شهروند و انسانِ مامور، رعیت است. رعیت خود را جزء و مایملک مالک می شمارد و فعالترین عضو او گوش است. او کم می گوید، تحلیل نمی کند و صرفاً تحمل می کند. انتقاد نمی کند و انقیاد می پذیرد. در نتیجه گوش به فرمان است. ارباب او در طبقه ای بالاتر قرار دارد و زاویه نگاه او به ارباب می بایست پائین به بالا باشد. او به نتیجه ی کار فکر نمی کند، که رضایت ارباب شرط اول است چرا که او مامور است و معذور. مامور، شجاع است، وفادار است، گوش به زنگ است، معذور است، سپاس گزار است، اما هیچ وقت خودش- خود انسانی اش- نیست.
مامور، دوست و دشمن خود را به تشخیص ارباب انتخاب می کند. حب و بغض او درونی نیست و به همین دلیل می هراسد تا ارباب نهراسد، می کشد تا ارباب زنده باشد و اگر کسی او را نهیب زد، پاسخش فقط همین است که : مامور است و معذور. عذاب وجدان ندارد که او انجام وظیفه کرده است. ارباب، برای او گاهی فرد است، گاهی قانون، گاه بروکراسی اداری و گاه موارد دیگر‌. هر چه هست حکم کننده فرمانده است و او سرباز است و مامور.

▫️دولت های ایدئولوژیک در طول تاریخ همواره تلاش کرده اند گفتمان مامور و معذور قدرتمندی را بر جامعه حاکم سازند؛ چراکه از رهگذر تقویت این گفتمان، دوام و بقای آنها و تحمل جامعه به طور کاذب افزایش پیدا می کند. در این میان، نقش دستگاه های ایدئولوژی ساز مثل آموزش و پرورش و رسانه های دولتی بسیار مهم است. به باور فوکو «قدرت تلاش دارد اطرافش را با خود یکسان کند و مثل خود سازد ... دولت های ایدئولوژیک می کوشند ذهنیت خودشان را به ذهن شما منتقل کنند تا با القای نوعی آگاهی کاذب شما هم آنطور که آنها فکر می کنند، فکر کنید‌.»
از سوی دیگر خصلت «هابزی» انسانِ مامور نیز باورهای دولت های ایدئولوژیک را زود هضم و قابل پذیرش می کند. این تعامل و مکمل بودن خواسته های دولت های توتالیتر و ایدئولوژیک با منش اجتماعی مردمان‌ در طول تاریخ از پلورالیسم و فرآیند دموکراتیزه شدن جامعه جلوگیری کرده و نظام سیاسی همسانی را شکل داده است. زیرا به گفته ی برایان فی « هم ما فرهنگ و جامعه خود را می سازیم و هم فرهنگ و جامعه ما به نوبه خود، ما را می سازند.»
تثبیت گفتمان مامور و معذور از رشد جامعه در مسیر توسعه و تغییر انسان ها از رعیت به شهروند جلوگیری کرده است.
از سوی دیگر این گفتمان چون بر مبنای وظیفه است نه تنها در درون فرد انرژی مثبت تولید نمی کند‌ بلکه غریزه ی مرگ‌ را نیز تقویت می کند. در صورتی که شهروند بر اساس احساس مسئولیت، مدام با تولید انرژی مثبت روبروست و این انرژی با پشتیبانی غریزه زندگی و امید، جامعه را به مبارزه برای تغییر و تحول دعوت می کند. مبارزه ای مثبت و بر اساس عقلانیتی انتقادی و مدرن و البته در جهت نیل به ارزش های والای انسانی.

🌐شبکه جامعه شناسی علامه
@Atu_sociology