▫️ جنبش دانشجویی

▫️ جنبش دانشجویی

در دانشگاه‌ها بذری کاشته شده که حالا می‌توان به رشدش امیدوار بود و لب به تحسینش گشود. دانشجویان از جایی شروع کرده‌اند که می‌تواند مسئله را نه فقط در داخل دانشگاه سراسری کند که مرزهای مقاومتش را به بیرون دانشگاه بکشاند؛ صحبت حالا از منافع و معیشت دانشجویان امروز و مزدبگیران فرداست.

صحبت از شانزدهم آذر، دانشگاه و جنبش دانشجویی در این سال‌ها صحبت از مرگ و زندگی بوده است. برای سال‌ها تجمع‌های دانشجویی روز شانزدهم آذر دو شعار کلیدی و تکراری داشت: «دانشگاه زنده است» و «دانشگاه پادگان نیست»؛ گویی دانشجویان تلاش می‌کردند تا برای یک روز در سال هم که شده، دانشگاه را از زیر فشار پرسش‌ها بیرون بکشند و ثابت کنند که حیات سیاسی دانشگاه و جنبش دانشجویی ادامه‌دار است و نبض دانشگاه می‌زند.

گذار تلخ از اتفاقات اواخر دهه هفتاد و هشتاد، دانشگاه را با یک سردرگمی بزرگ مواجه کرده بود؛ آیا واقعا جنبش دانشجویی می‌تواند اثرگذار باشد؟ و آیا این اثرگذاری منشاء تأثیراتی جدی و در خور هزینه‌هایی که به فعالان دانشجویی تحمیل شده هست؟ سرخوردگی ناشی از تحقق‌نیافتن مطالبات جنبش‌های اجتماعی و افزایش برخوردها با دانشجویان و تثبیت‌نشدن نهادهای دانشجویی در دوره دوم ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد باعث شده بود که کفه ترازو تحلیل‌ها به سمت صحبت از مرگ جنبش دانشجویی بچرخد. دیگر خبری از تجمعات پر سروصدا نبود. کمتر چهره شناخته‌شده‌ای از دانشگاه به بیرون معرفی شد و این همه همراه بود با یک دوره طولانی سیاست‌زدایی در جامعه؛ کنترل رسانه‌های چاپی، لغو پیاپی سخنرانی‌ها و برنامه‌ها و ناامیدی از ممکن بودن تغییرات و اصلاحات پایدار. در آستانه هر انتخاباتی دانشگاه با فضای بازتر گفت‌وگویی مواجه می‌شد و با پایان انتخابات گویی باید همه بر سر درس‌شان برمی‌گشتند. هیچ چیزِ چنین فضایی، مشابه یک دوره اوج بین سال‌های ۷۶ تا ۸۶ نبود. گویی دانشگاه آرام گرفته بود.

سرخوردگی ناشی از تحقق‌نیافتن مطالبات جنبش‌های اجتماعی و افزایش برخوردها با دانشجویان و تثبیت‌نشدن نهادهای دانشجویی در دوره دوم ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد باعث شده بود که کفه ترازو تحلیل‌ها به سمت صحبت از مرگ جنبش دانشجویی بچرخد.

موج مهاجرت دانشجویان برای ادامه تحصیلات عالی و جدی‌تر شدن مشکلات معیشتی هم به کمک این فضای سیاست‌زدایی شده آمده بودند تا انگیزه برای فعالیت در دانشگاه کمتر و کمتر شود. بومی‌گزینی و گزینش‌های جنسیتی در کنکور هم در پدید آمدن چنین فضایی بی‌تأثیر نبودند؛ رصد جنبش دانشجویی در دوران اوجش به خوبی نشان می‌دهد که کنار هم قرار گرفتن جوانانی از سراسر کشور در دانشگاه‌های بزرگ باعث شده که حجم زیادی از مطالبات تلنبار شده استان‌ها و شهرهای محروم‌تر هم بر جوش و خروش بیفزاید و چه کسی است که بتواند نقش پررنگ دختران دانشجو را در این سال‌ها انکار کند؟ عقب راندن آن‌ها از آموزش عالی، بی‌ارتباط با افزایش حضور آنان در جامعه و محیط‌های کار و همین‌طور افزایش مطالبات زنان نبود. گسترش دامنه پروژه خصوصی‌سازی به دانشگاه می‌رفت تا میخ آخر را بر تابوت جنبش دانشجویی بزند؛ دانشجویان باید هزینه‌های آموزش و خدماتی که می‌گیرند را پرداخت کنند؛ اگرچه حقی در انتخاب آنکه چه بیاموزند و توسط چه کسانی آموزش داده شوند را ندارند. با واگذاری بخش‌های مختلف دانشگاه به بخش خصوصی، خطر اعتراضات هم کمتر می‌شد؛ دولت، مسئول کمبودها نبود. «طرح کارورزی» نشان داد که در نبود مقاومت جدی، دولت حتی می‌تواند پا را از این هم فراتر بگذارد و برای فردای فارغ‌التحصیلی هم برنامه‌ریزی کند و پیش پیش نیروی کار دانشجویان را حراج کند.

درست در همین آرامش و سکوت قبرستانی بود که بذری کاشته شد که حالا می‌توان به رشدش امیدوار بود و لب به تحسینش گشود؛ دانشگاه بار دیگر آماده مقاومت در برابر سیل تغییرات تحمیلی شد و این بار از جای درست؛ دیگر خبری از اعتراضات و تجمع‌های کور و کلی‌گویی‌های شعاری که به راحتی می‌شد سرکوب‌شان کرد و بعد از خوابیدن موج خبری از صحنه محوشان کرد نبود. حالا دانشجویان از جایی شروع کرده‌اند که می‌تواند مسئله را نه فقط در داخل دانشگاه سراسری کند که مرزهای مقاومتش را به بیرون دانشگاه بکشاند؛ صحبت حالا از منافع و معیشت دانشجویان امروز و مزدبگیران فرداست.

منبع: میدان

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology