✅ فقدان عقلانیت اجتماعی. 🖋 ابوذر قاسمی.. 📍 حوادث طبیعی هستند، واکنش‌های ما غیر طبیعی است

✅ فقدان عقلانیت اجتماعی
🖋 ابوذر قاسمی

📍 حوادث طبیعی هستند، واکنش های ما غیر طبیعی است
تحولات اجتماعی ناگزیرند. حوادث طبیعی هم همینطور؛ این آستانه تحمل، مدیریت بحران، تحلیل های نخبگان، ورود دولتمردان، واکنش¬های مصیبت زدگان است که محل بحث و نظر است. واقعیت این است که در سال های اخیر حوادث اجتماعی و سوانح طبیعی ناشی از سیل و زلزله فشار زیادی بر جامعه ما وارد کرده است. معمولا در خصوص این حوادث، تحلیل هایی صورت می گیرد. گروهی به اصطلاح شبه نخبگان هستند و با نوعی جهت گیری روشنفکرانه هر سانحة طبیعی و غیرطبیعی را با نوعی تبعیض و نابرابری سیاست های کلان آلوده می کنند. دال مرکزی این تحلیل ها قدرت است. ویژگی دیگر آنها جزئی نگری بی مورد است. این گروه در تحلیل حوادث به تقلیل گرایی عجیبی روی می آورند و بر این باورند که مثلا اگر سال 84 در لرستان زلزله آمد، در بم فاجعه رخ داد، در آذربایجان سیل آمد، یا اینکه در کرمانشاه زمین لرزید، این به دلیل فشارهای حکومت است یا اینکه کسی به سیل و زلزله نامه ارسال کرده است و گفته است: لطفا در فلان مناطق ایران که احساس محرومیت بیشتری دارند و یا اینکه ترک، لر، کرد یا بلوچ هستند، مصیب خود را فرو آور. این گروه در مواردی از تخیل قوی خویش هم بهرمند می شوند و این دست حوادث را به آمریکا، آزمایش های هسته ایی، آخر زمان، آدم های فضایی و ... منتسب می دانند. این گروه سعی دارند هر چیزی را به گردن دیگران بیندازند و با فرافکنی عمیقی دست و پنجه نرم می کنند. در خصوص جزئی نگری این گروه می توان به برجسته کردن مسکن مهر اشاره کرد. نشان دادن تصاویری از مسکن های بی مصرف مهر، ابزاری برای حمله بر ساختار قدرت است. در صورتی در تحلیل های این گروه، این مساکن تا دیروز بدون مصرف بوده اند، اما امروز خیل عظیمی از کشته ها را به افراد ساکن در آنها نسبت می دهند!. گروه دیگر، کسانی هستند که نگاه موشکافانه تری دارند و سعی دارند تحلیلی از وضعیت اجتماعی حاکم بر کشور ارائه دهند و با اتکا بر این نوع حوادث به نوعی "جامعه شناسی فاجعه" رو آورند و بدون حب و بغض، از وضعیت رخ داده تحلیلی تا حد امکان درست ارائه دهند. این گروه فهم مناسبات اجتماعی را در پرتو نگاه علمی وظیفة خویش می دانند و کمتر در دام رویکردهای تقلیل گرایانه خود را گرفتار می سازند. این گروه اگر تحلیل هم بر ساختار قدرت دارند، به چرایی اینکه چا ساختار اینگونه عمل می کند می پردزند و تحلیل های تقلیل گرایانه و جزئی ارائه نمی دهند. گروه سوم، مردم عادی هستند. هراس و تخطی از هنجارهای مرسوم در شرایط بحرانی بین این گروه کم نیست. این گروه که بخش اعظم هر جامعه ایی هستند، دائما در اضطرابی هستی شناختی به سر می برند، زیرا در ترس ناشی از بحران به سر می برند و گه گاه به مخزن فکری خویش پناه می برند و دست به تحلیلی می زنند که بعضا هم مورد توجه هستند، زیرا با واقعیات اجتماعی به صورت عینی و روزمره بیشتر در ارتباط هستند، اما چون فاقد بینش نظری و علمی هستند، تحلیل های موشکافانه ندارند، ولی توصیفات ضخیم و دقیقی از حوادث دارند. این گروه هم در مواردی ممکن است به دلیل غلبة ته¬نشست های فرهنگی، مذهبی، قومی خود و یا اطلاعات نادرست گروه اول در نوعی سردرگمی گرفتار شوند.
فراسوی این ها، ما یک هستی اجتماعی داریم که همه ما، از طبقات فرودست گرفته تا طبقات بالادست، نخبگان، مسئولان، رهبران فکری و کلیة افراد یک جامعه را دربر می گیرد. این هستی اجتماعی، شامل گذشته، حال و آیندة ما می شود. این هستی اجتماعی و واکنش های آن است که مدنظر است. وضعیت رفتارها و واکنش های عمومی ما از یک سو، و واکنش های مسئولان از سوی دیگر نشان می دهد که اذهان ما گرفتار یک دور باطل است. در خصوص مسئولان و سیاست گذری های اجتماعی شاهد نوعی "گفتمان ناامنی در مدیریت بحران های اجتماعی و غیراجتماعی" هستیم. ویژگی اصلی این گفتمان ناامنی دو چیز است: تاکید بر کمک های غیررسمی مردمی؛ دوم روزمرگی سیاستگذاری ها. سیاست های ما در خصوص حوادث غیرمترقبه، در چنبره نوعی سیاست روزمرگی است. روزمرگی سیاستگذاری های اجتماعی از دو عامل نشات می گیرد.
🔸برای مطالعه ادامه نوشته، Instant View را فشار دهید 🔻
goo.gl/dqjsc1

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology