✅ بیا کرگدن نشویم. (به بهانه روز دانشجو). 🖋 ابوالفضل فتح‌آبادی

✅ بیا کرگدن نشویم
(به بهانه روز دانشجو)
🖋 ابوالفضل فتح‌آبادی
دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی سیاسی

📍 بیش از شش دهه است که شانزدهم آذر در گاهشمار ما ایرانیان و حافظه تاریخی‌مان،به یاد سه دانشجو –دو هوادار حزب توده و یک هوادار جبهه ملی- که هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون،معاون رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده و نیز،ازسرگیری روابط ایران با بریتانیا،در سال 1332 –حدود چهار ماه پس از کودتای 28 مرداد- در جریان درگیری‌های دانشگاه تهران کشته شدند،به عنوان روز دانشجو نامگذاری شده و گرامی داشته می‌شود.با توجه به این واقعه و سابقه آن ونیز دلیل این نامگذاری،توقع زیادی نخواهد بود که هرگاه یادی از دانشجو و روز دانشجو می‌شود،مطالبه‌گری،ظلم‌ستیزی و اعتراض علیه هر آنچه شر است به ذهن متبادر شود اما... .

چند سالی است که دیگر،نه دانشجو نماد مطالبه‌گری است و نه نشانی از مطالبه‌گری در او دیده می‌شود.گویی این جریان را خوابی عمیق در بر گرفته است و دانشجو و روزش به امری غیرسیاسی (depolitical) فرو کاسته شده است.مثلاً با اینکه غلبه نگاه مالی به آموزش و کالایی‌سازی آن،نبود فرایند اشتغال‌زایی برای تحصیل‌کردگان دانشگاهی،مشکلات صنفی و... و یا حتی انتقاد به عملکرد نهادهای مسئول در رسیدگی به وضعیت مناطق زلزله‌زده غرب کشور،همگی می‌توانست لااقل در این یک روز،محرکی برای مطالبه‌گری و نقد باشد،در کمال شگفتی شاهد بساط‌گستردن انواع جشن‌ها و مسابقات –دابسمش،شعبده‌بازی،پانتومیم و حتی آشپزی- در دانشگاه‌ها بودیم،تا جایی که به مطایبه می‌توان گفت رقابت سخت و نفس‌گیری بین دانشگاه‌های مختلف بر سر صید کمدین‌ها و گروه‌های طناز در گرفته بود.فیلمی نیز منسوب به دانشگاهی دست به دست می‌شد که دانشجویان در آن،به رقص و پایکوبی و قهقهه مستانه مشغول بودند.نمی‌دانم!شاید یا بایستی انتقاد کرد و عواقب آن را پذیرفت و یا پای پس کشید و لذتش را برد.

صد البته منظورم از این سطور،بد بودن شادی و شادمانی نیست و سر آن ندارم که دانشجو و یا هر کسی را از این حق،محروم بخواهم.سخن بر سر این است که چنین اعمالی با چنین روزی کوچک‌ترین مناسبتی ندارند.شاید هم بی‌جهت توقع خود را بالا برده‌ام و از برخی دانشجویان که حتی در انجام وظیفه علمی خویش نیز ثبات قدم ندارند،نمی‌بایست انتظار ایفای نقش سیاسی‌شان را داشت.با احترام به همه کسانی که به‌حق عنوان دانشجو برازنده آنهاست،دیرگاهی است که فروش پایان‌نامه،مقاله و... جلوه‌ای آشکار یافته و تنور عرضه آن،چنان گرمایی دارد که احتمالاً نشان از وجود تقاضایی بالا دارد.

بگذریم...شاید لازم باشد که همه ما،یک بار دیگر،صفحات تاریخی گرد‌گرفته‌مان را مروری منصفانه کنیم و امیدوار باشیم که این‌بار،فراموشمان نشود که در پس وقایع،چه سیری نهفته است.در نمایشنامه کرگدن،اوژن یونسکو در سه پرده،روایتی را نقل می‌کند که در آن،همه ساکنین شهری کوچک –جز یک نفر- همگی تبدیل به کرگدن می‌شوند.این روایت را شاید بتوان داستان انسان‌هایی دانست که خودِ خویش را گم می‌کنند و در جریانات جاری روزمره جامعه مسخ می‌شوند،گوهر آگاهی و تفکر نقادانه را آسان از کف می‌دهند و جامه ابتذال و ازخودبیگانگی بر تن می‌کنند.در این بین،خوشا نسیمی کز کوی دوست وزیدن آغاز و در گوش‌هایمان زمزمه کند که ای یار دبستانی من!بیا هر کدام از ما،آن یک نفر باشیم،بیا کرگدن نشویم.

حق پدیدست از میان دیگران
همچو ماه اندر میان اختران

دو سرِ انگشت بر دو چشم نِه
هیچ بینی از جهان انصاف ده

گر نبینی این جهان معدوم نیست
عیب جز زانگشت نفس شوم نیست

تو ز چشم انگشت را بردار هین
وانگهانی هر چه می‌خواهی ببین

#نویسنده_مهمان

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology