🔶مرکز زدایی در نظام سلامت.. ✍فاطمه کاشی

🔶مرکز زدایی در نظام سلامت

✍فاطمه کاشی

📍از دید پژوهشگران مرکز زدایی (decentralization) می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد. اساسا مرکز زدایی یعنی انتقال اقتدار و قدرت برنامه‌ریزی عمومی و مدیریت و تصمیم‌گیری از سطح ملی و سطوح بالای حاکمیتی به سطوح پایین‌تر. این انتقال می‌تواند اشکال مختلفی به خود بگیرد و در نتیجه این مفهوم چند گونه‌شناسی دارد. یکی از انواع گونه‌شناسی این مفهوم را به چهار دسته شامل واگذاری (devolution)، نمایندگی (delegation)، تمرکز زدایی (deconcentration) و خصوصی‌سازی (privatization) تقسیم می‌کند. البته در عمل هر کدام از این گونه‌ها به صورت کامل و متمایز از هم وجود ندارند اما این تمایزها می‌تواند ترتیب قانونی و نهادی این نقل و انتقالات و به ویژه نحوه اقتدار را نشان بدهد. واگذاری به معنی انتقال اقتدار به سطح سیاسی پایین‌تری است. نمایندگی مسوولیت را به رده‌های سازمانی پایین‌تر منتقل می‌کند. مرکز زدایی مسوولیت را به سطح اجرایی پایین‌تری منتقل می‌کند. خصوصی‌سازی هنگامی صورت می‌گیرد که مالکیت از بخش دولتی به خصوصی منتقل می شود.

📍مرکز زدایی از حکمرانی نظام سلامت در برخی کشورها به عنوان بخشی از زیر مجموعه اصلاحات نظام سلامت و یا استراتژی مدیریتی مورد استفاده قرار گرفته است. منطق این سیاست در هر کشوری با دیگری فرق می‌کند. بنیادی‌ترین هدف اتخاذ سیاست مرکز زدایی بهبود عملکرد کلی نظام سلامت است. انتظار بر این است که مرکز زدایی فرصتی برای نظام‌های سلامت فراهم کند که از نظر فنی و هزینه‌ای اثربخش‌تر شوند، دولت‌های محلی از این راه تقویت شوند، پاسخگویی افزایش یابد و در حوزه‌های دیگری همچون کیفیت و عدالت بهبود پدیدار شود.

📍علاوه بر این برخی معتقدند با مرکز زدایی از نظام سلامت خدمات سلامت به نیازهای جمعیت های محلی پاسخگو شود و دسترسی و کیفیت خدمات را بهبود می‌بخشد. از سوی دیگر استدلال می‌شود مرکز زدایی ممکن است ناشی از سیاستهای عمومی‌تر و گسترده‌تر اصلاحات اقتصادی سیاسی و فنی باشد و همچنین می‌تواند با اصلاحات نولیبرال پیوند داشته باشد که به دنبال صرفه جویی و کاهش هزینه‌ها و نقش دولت هستند و می‌خواهند رقابت و هزینه اثربخشی را در بخش دولتی وارد کنند.

📍 این اصلاحات همچنین می‌توانند ناشی از فشار نهادهای بین المللی روی دولت‌ها برای بازبینی نقش خود در ارایه خدمت و مدیریت عمومی در سایه شواهدی باشند که نشان می‌دهد بخش دولتی نظام سلامت ناکارآمد، ضعیف و بی‌کیفیت است.

📍با این وجود پژوهش‌ها نشان می‌دهد لزوما سیاست‌های مرکز زدایی منجر به رفع این مشکلات نشده است. پژوهش سوما (Sumah) آتیما (Baatiema) و آمیبولا (Abmibola) (۲۰۱۶) مروری بر پژوهش‌های این حوزه است که نشان می‌دهد در به کار گیری سیاست‌های مرکز زدایی باید بسیار محتاطانه عمل کرد زیرا عوامل زمینه‌ای در موفقیت یا عدم موفقیت این سیاست‌ها نقش عمده‌ای داشته اند.

برای مطالعه بیشتر:
Sumah, A. M., Baatiema, L., & Abimbola, S. (2016). The impacts of decentralisation on health-related equity: A systematic review of the evidence. Health Policy, 120(10), 1183-1192.


💡 #رسانه شمایید. اگر می‌پسندید، برای دوستان‌تان بفرستید.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology