شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
🔅 تا تعادل. (ایران جدید کی به ثبات میرسد؟). 🖋 مهدی سلیمانیه
🔅 تا تعادل
(ایران جدید کی به ثبات میرسد؟)
🖋 مهدی سلیمانیه
▪️ "بوی جوی مولیان آید همی..". به نوای زیبای مرضیه و بنان گوش میکنم. پشت سرش، شجریان است که میخواند: "". چهرههایی که مدتهاست یکی یکی از صحنهی رسمی جامعه حذف شدهاند. عصر روز 21 رمضان است. با خودم فکر میکنم که در یک کلیت، از دور و بالا که نگاه میکنم، از زمان مشروطه تا کنون، مسیر جامعهی ایران، با همه رفت و برگشتها و فراز و نشیبها، آگاهانه یا ناآگاهانه، گویی برای تحقق یک دغدغه بودهاست: رسیدن به نقطهی تعادل.
▪️تا پیش از مشروطه یا همان حوالی*، کم و بیش نظمی بر جامعهی ایران حکمفرما بود. نظمی سنتی. جامعه گویی در وضعیتی متعادل بود. این تعادل، به معنای عدالت یا مطلوبیت نیست؛ بلکه به معنای "تناسب"ی نسبی در نیروهای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی است. اما مشروطه، خود نمادی از برهمخوردن نظم پیشین و عدم مطلوبیت اجتماعی نظم سابق بود: تلاشی برای رسیدن به نقطهی تعادلی جدید. این تلاش و جستجو و سردرگمی و دغدغه تا کنون هم ادامه داشتهاست.
▪️تعادل میان نهاد دین و نهادهای جدید/مدرن. تعادل میان خواست جامعه و اراده قدرت سیاسی. تعادل میان گرایشهای مختلف دیندارانه. تعادل میان اقشار متنوع غیردیندار و اقشار گوناگون دینداران. وضعیتی بسیار پیچیده، چرا که تمامی بازیگران این صحنه هم خود در حال تغییر و تحولاند: نه قدرت سیاسی در این صدساله و چهل ساله و حتی ده سال اخیر همان است که بوده، نه نهاد دین و روحانیت ثابت و بیتغییر مانده نه اقشار دیندار، نه گرایشات دیگر اجتماعی..
▪️تا رسیدن نسبی به آن نقطه، تلاطمات این جامعه برای مدت زمان طولانی آرام نمیگیرد. مثالش، دوران پهلوی است: دورانی که کفه این ترازو به نفع اقشار کمتر دیندار و بیشتر تحت تأثیر غرب که قدرت را به دست دارند سنگین میشود، اما جامعه این عدم تعادل را تاب نمیآورد (به تحقیق علی اسدی و تهرانیان در کتاب "صدایی که شنیده نشد" نگاه کنید) و اقشار دیندارتر و سنتیتر جامعه تلاش میکنند کفه خود را در این ترازوی از تعادل خارج شده سنگین کنند و انقلاب 57 رخ میدهد. پس از انقلاب، عملاً این کفهی اقشار سنتیتر و برخی گرایشهای خاص دیندارانه است که سنگین میشود و سایر نیروهای اجتماعی و سیاسی را به حاشیه میراند. اما در این چهل سال، بخشهای دیگری از جامعه در اعماق، مجدداً تلاش میکنند که این موازنه قوا را به نفع خود تغییر دهند.
▪️اگر در دوران پهلوی، هنرمندانی چون مرضیه و هایده و گوگوش و بنان و بهروز وثوقی در ساحت فرهنگی، در این صحنه نقش اول را بر عهده داشتند و امروز از صحنهی رسمی کنار گذاشته شدهاند و چهرههایی دیگر جای آنان را در این صحنه گرفتهاند، یا اگر در آن دوران روحانیون و برخی نیروهای فکری آزادیخواه از صحنه حذف شدهبودند، امروز هم این صحنه در تغییر و تحول مداوم است.
▪️این جامعه، تا زمانی که به آن نقطه تعادل میان نیروهای مختلف اجتماعیاش نرسد، برای بلندمدت در مسیری ممتد و بیفراز و نشیب حرکت نمیکند. اما اگر زمانی به آن نقطهی نسبتاً متعادل میان این نیروهای اجتماعی برسد، ثبات نسبی در کنار تغییرات معمول اجتماعی ایجاد خواهد شد. جایی که هم بنان و هم مرضیه و شجریان، هم فلسفی و کافی و مراجع دینی و هم شریعتی و جلال آل احمد و هم مداحان پرطرفدار و محبوب و هم ستارگان فرهنگ عامه در کنار هم، هر کدام جایی از این صحنه را به خود اختصاص دهند. تا زمانی که کنار این سفره، غایبی بزرگ وجود داشتهباشد، تا زمانی که رقبای این صحنه خواست یا توان یا ارادهای به حذف یک "دیگری" مهم را از کنار این سفره داشتهباشند، این تلاطمها همچنان وجود خواهد داشت.
▪️سفرهی این خانه، همچنان غایبان فراوانی دارد. اما چه باک؟ وقتی سفر این جامعه در دغدغهی رسیدن تعادل است. برای رسیدن به نظمی جدید.
🌐 شبکه جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology