شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
🔸 وقتی واقعیت اجتماعی را نمیبینیم، زندگی مردم را به بازی میگیریم. ریحانه قبادی
🔸 وقتی واقعیت اجتماعی را نمیبینیم، زندگی مردم را به بازی میگیریم
ریحانه قبادی
دانشجوی کارشناسی مددکاری اجتماعی
💡 در یکی از مطالب اخیر، جوابیهای به یادداشتهای تابعیت بنده منتشر شد، ضمن سپاس از ایشان لازم میدانم من هم آماری را ارائه کنم.
در این یادداشت اعلام شده بود بنا بر آمار وزارت کشور، تعداد ازدواجهای ثبت شده در چهارسال گذشته درخارج از ایران ۱۳۱۸۱ مورد بوده است و در داخل ایران ۴۸۹۴ مورد. ایشان نتیجه گرفته بودند که بر این اساس، پس تعداد مریم میرزاخانیها (که الان بعنوان نمادی برای قشر دارای تحصیلات بالا و آگاهی در انتخاب همسر خارجی از این اصطلاح استفاده میکنیم)، بیشتر است.
دوست محترم، اصلی ترین مساله همین است که یادمان میرود در کشور ما، آمارهای ثبتنشده همواره گویاتر از آمارهای ثبتشده بودهاند. شما با استناد به آمار ازدواجهای ثبت شده که تعداد ازدواج زنان ایرانی در خارج را بیشتر و در داخل کمتر نشان میدهد شروع به ندیدن جمعیت عظیمی میکنید که ازدواجهایشان ثبت رسمی نشده است.
همانطور که در بحث کودک همسری، یکی از انتقادات به ناکارآمد بودن طرح این بود که این طرح نمیتواند جلوی ازدواجهای غیرثبت شده را بگیرد، در اینجا هم باید توجه کنیم که نداشتن مکانیزم قانونی کارآمد، خصوصا در جوامع ضعیف از نظر اقتصادی و اجتماعی، باعث کودکهمسری هایی شدهاست که ثبت رسمی نشدهاند.
حال بیاییم به آماری که مربوط به سرشماری اتباع خارجی بدون مدارک اقامتی قانونی در ایران در سال ۱۳۹۶ است نگاهی بیندازیم. در این این آمار مجموعا ۳۹۸۰ فقره ازدواج مختلط (ازدواج بین زنان ایرانی و مردان خارجی) اظهار شدهاست که پراکندگی آنها در سه اولویت ابتدایی به ترتیب مربوط به سیستان و بلوچستان، تهران و خراسان رضوی بوده است؛ استانهایی که در هرکدام اشکالی از طرد اجتماعی و عدم نظارت اجتماعی در قالب حاشیه نشینی ها و... دیده میشود. مجددا یادآوری میکنم که این تعداد ازدواجها، تعداد ازدواجهای شناسایی شدهی افرادی است که برای سرشماری به اداره اتباع و امور مهاجرین خارجی رجوع کردهاند و مدارک قانونی نداشتهاند و بههمین دلیل ثبت رسمی ازدواج صورت نگرفتهاست.
در عنوان متن ایشان اشاره شده است که امکان انتقال تابعیت نداشتن زن ایرانی به فرزندش، نوعی تبعیض جنسیتی است؛ اگر بخواهم از این منظر مساله را بررسی کنم باید بگویم بسیار مشاهده نمودهام زنانی را که در پایگاه یک آکادمیسین شهری، ابژهی تحلیل خودمان قرار میدهیم و ادعا میکنیم که مورد تبعیض جنسیتی واقع شدهاند، که بیش از هر چیز، زخمخورده از شمشیر تحلیلهای سطحی خود ما هستند؛ این زنان جزو مطرودترین زنان هستند؛ زنانی که نه جامعه آنها را میبیند، نه جامعهشناس و در نهایت زنانی که حاشیهنشینی مکانیشان، به حاشیهنشینی و طرد اجتماعیشان منجر شده است.
واژگانی از قبیل تبعیض جنسیتی صرفا نمادهایی هستند که ما در ادبیات رایج دانشگاهی آنها را بکار بردهایم و از زنان طبقه متوسط و بالا بهوفور میشنویمش؛ و تا زمانیکه اصرار شما بر کثرت وجود مریم میرزاخانیها باشد، این چرخهی مطرودسازی زنان فرودست بازتولید میشود؛ زیرا شما و سایر افرادی که ادعای رفع تبعیض جنسیتی را دارند، حتی نمیخواهند بپذیرند که این زنان وجود دارند و تعدادشان هم زیاد است.
من مخالف رفع تبعیض جنسیتی و اعطای تابعیت به زنان ایرانی نیستم اما بهنظرم در مواجهه با این دو طیف باید با اقتضائات هر یک از این طبقات اجتماعی آشنا باشیم و سیستم نظارتی و حمایتی جامعی برای طبقهی زنان فرودست داشته باشیم تا خدایی نکرده، فضای سواستفاده از آنها را باز نکنیم.
#نویسنده_مهمان
🌐 شبکه جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology