✅ هیاهوی ‌شناس در پرتو جامعه‌شناسی‌های روزمره. 🖋 ابوذر. دانشجوی دکترای دانشگاه علامه طباطبائی

✅ هیاهوی #جامعه‌شناس در پرتو جامعه‌شناسی‌های روزمره
🖋 ابوذر #قاسمی
دانشجوی دکترای #رفاه_اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی

📍 امروزه، جامعه­‌شناسی­‌های روزمره با پشتوانۀ مطالعات فرهنگی و علم نشانه­‌شناسی منجر به اضمحلال فراروایت­‌ها شده، بنیان­‌های جامعه­‌شناسی را بی­‌مسمی ساخته و یک حفرۀ سیاه به وجود آورده که هرچیزی به اسم جامعه‌­شناسی به درون آن ریخته می­‌شود، اما خروجی ماندگار آن مشخص نیست خروجی­‌های که اثر عمیقی بر جامعه فلاکت‌زده، بحران‌زده و مدرک­‌گرا داشته باشد.

ظهور علم جامعه شناسی مقارن با گسست از نظم کهن به وضعیت جدید بود که با انفکاک از علوم پیشین، من جمله فلسفه توانست در تنگنای ضرورت‌های حاصل از تحولات رخ داده، به تبیین مسائل برآمده از این تحولات بپردازد.جامعه‌شناسی یک ضرورت بود نه یک کالا که باید مصرف می­‌شد؛ این ضرورت را شکاف حاصل از گذار از سنت به مدرن ایجاد کرده بود که انسان و زندگی اجتماعی او را متحول کرده بود. علم توصیف و تبیین این شرایط شکننده، دست پرورده الزامات و نیازها بود، نه امری لوکس و یا برآمده از تمایلات دولت‌مردان و علائق روشنفکری فرد یا افراد خاص.

با تکوین نظریات متعددی که در این حوزه از دانش صورت گرفت، هم­‌آهنگی و تلاقی تحولات اجتماعی با نظریات تبیین­‌کننده این تحولات، چیزی بود که اثربخشی و قدرت انتقادی این حوزه را دوچندان می‌ساخت اما، با تحولاتی که امروزه بر جوامع مختلف عارض شده (از جمله رسانه‌­ای شدن زندگی بشر و یا فلسفه‌­زدایی از علوم اجتماعی)، در مواردی جامعه‌­شناسی قدرت توصیف، تبیین و پیش‌بینی تحولات را از دست داده است.

عدم انطباق و یا تبیین تئوری­‌های جامعه‌­شناسی، در تبیین این تحولات سریع و کم عمق، نوعی ذهنیت از هم­‌گسیخته برای این حوزه ایجاد کرده است. بدین معنا که صرفا یا این تحولات را توصیف می‌­کند و لاجرم از تبیین و پیش­‌بینی نظم آینده زندگی بشر ناکام می‌ماند و یا به علوم دیگر برای فهم نظری خویش تمسک می‌جوید.

اشاره کنم که منظور از پیش‌بینی، نگاهی هگلی، مارکس‌­گونه و نسبت به زندگی بشر نیست، زیرا این رویکردها آزمون خود را پس داده‌اند و اساساً نسخه پیچیدن در هر دستگاه نظری‌­ برای انسان و جامعه متحول چیزی جز توهم نیست، منظور ارتباط برقرار کردن با متن جامعه و واقعیت‌­های اجتماعی به منظور زیست­‌پذیر کردن اجتماعات انسانی به مدت طولانی است.

در سُنت «مارکسی-وبری-دورکمی» که مستقیماً با واقعیت اجتماعی در ارتباط بودند، مثلث «جامعه­‌شناس، جامعه و جامعه­‌شناسی» تا مدت‌ها همپای هم بودند، به نحوی که سنت‌­های فکری حاصل از این دوره تا دهه‌ها الهام بخش افراد و جوامع بودند...

🔸 برای خواندن ادامه نوشته، دکمه Instant View را فشار دهید.
📌 1FreeMan.net/ref/4

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology