▫️ نابرابری‌ها چگونه می‌توانند کارآمدی جمعی را تحلیل ببرند یا مانع از شکل‌گیری آن شوند؟

▫️ نابرابری‌ها چگونه می‌توانند کارآمدی جمعی را تحلیل ببرند یا مانع از شکل‌گیری آن شوند؟
🖋 فرشید خضری

در میان بسیاری از اندیشه‌های علوم اجتماعی و روانشناسی اجتماعی به‌طور عام و جامعه‌شناسی به‌طور خاص تأکید شده است برای اینکه جامعه یا اجتماع‌های مطلوب‌تر داشته باشیم (اجتماع‌ها در دل جامعه) باید شهروندان در امور شهر یا امورشان مشارکت کنند؛ اما پرسشی که مطرح می‌شود این است که مشارکت ساکنان تحت چه شرایط و فرایندهای محقق می‌شود؟

امروزه برای پرداختن به مسئله مشارکت از مفهوم کارآمدی جمعی استفاده می‌شود. آلبرت بندورا از کارآمدی جمعی به‌مثابه «باورهای مردم درباره توانایی‌های مشترکشان برای ایجاد منافع شخصی مختلف در دستور کار مشترک، برای جلب حامیان و منابع به‌منظور کنش جمعی، جهت طراحی استراتژی‌های مؤثر و اجرای موفقیتآمیز آن‌ها و تحمل در برابر مخالفت شدید و شکستهای دلسردکننده» یاد می‌کند. سامپسون و همکاران با الهام از مفهوم کارآمدی جمعی بندورا و ادبیات سرمایه اجتماعی، این مفهوم را (کارآمدی جمعی) وارد پژوهش‌های اجتماع‌محور نمودند و آن را به‌مثابه اعتماد و تمایل برای مداخله در خیر جمعی تعریف می‌کنند.

حال مشارکت یا کارآمدی جمعی سازوکاری است که تحت شرایط و فرایندهای خاصی شکل می‌گیرد. پرسشی که مطرح بود این بود که نابرابری‌ها چگونه کارآمدی جمعی را تحلیل می‌برند؟

نابرابری‌ها اشکال مختلفی دارند. مهم‌ترین آن‌ها نابرابری‌های طبقاتی، فضایی و سیاسی هستند.
نابرابری‌های طبقاتی در ترکیب با نابرابری‌های فضایی تراکم جغرافیایی فقر را به بار می‌آورند. چیزی که در ادبیات این حوزه از آن به‌مثابه فقر متمرکزشده یادشده است. این دو شکل از نابرابری در ترکیب باهم از طریق فرایند مهاجرت‌های درون کشوری (از روستاها و شهرهای کوچک به شهری‌های بزرگ) و درون‌شهری (از محلات محروم‌تر به برخوردارتر و گاهی اوقات بالعکس)، و همچنین فقر روابط اجتماعی و لذا حیات جمعی را تحلیل می‌برند، به‌عبارت‌دیگر روابط اجتماعی در درون اجتماع‌ها را تحلیل می‌برند و/یا مانع از شکل‌گیری روابط اجتماعی در درون آن‌ها می‌شوند. در شرایطی که برای ساکنان اجتماع‌ها حیات جمعی در دسترس نباشد اعتماد و لذا تمایل برای مداخله شکل نمی‌گیرد.

شکلی دیگر از نابرابری‌ها، نابرابری سیاسی است، جای که قدرت به‌مثابه یکی از منابع مهم در دست عده‌ای قلیل در درون سیستم سیاسی قرار می‌گیرد و خاصیت اقتدارگرا به خود می‌گیرد. در این شرایط نیز سیستم سیاسی با استفاده از کنترل‌های رسمی حیات اجتماعی را تحلیل می‌برد. برای مثال در سطح شهرها بسیاری از فضاهایی که ساکنان به‌صورت جمعی در آنجاها در کنار هم جمع می‌شوند دست‌کاری یا تغییر کاربری داده می‌شوند یا سیستم سیاسی بسیاری از انجمن‌های مردم‌نهاد را برنمی‌تابد و به اشکال مختلف آن‌ها را محدود یا معدوم می‌کند. استفاده گسترده از کنترل‌های رسمی فضایی بیم را در جامعه می‌پروراند به‌گونه‌ای که مانع از شکل‌گیری اعتماد و تمایل برای مداخله می‌شود، لذا شهروندان در درون اجتماع‌ها به هم دیگر برای مداخله اعتماد ندارند و خیر جمعی تحقق نمی‌یابد.

برای کارآمدی جمعی، حیات جمعی بسازیم که لازمه آن کاستن از نابرابری‌ها است.

#نویسنده_مهمان

🔸 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology