🔅موانع شناختى اقتصاد ایران. 🖊مرتضى ‌راد

🔅موانع شناختى اقتصاد ايران
🖊مرتضى #ايمانى‌راد

📍وقتى راجع به موانع شناختى صحبت ميكنيم منظورمان اين است كه نهادها ، ساختارها ، متغيرها و روندهاى اقتصادى به شدت تحت تاثير اين مولفه هاى شناختى اند و بسيار از آنها زاده اين موانع اند. در اين صورت ميتوان ساختارها ، نهاد ها و در كل وضعيت اقتصادى ايران را سايه اى از اين موانع شناختى دانست ... براى حل مسايل اقتصادى كشور بايد به ريشه زد نه با سايه ها جنگيد. براى زدن به ريشه ها هم رسالت بزرگى است كه بر عهده استادان ، فرهيختگان و مدرسين دانشگاه و از همه مهتر بر عهده آنانى است كه متكى به آموزه هاى علمى دست در كار دارند و قدرت علمى خود را با تجربه آزموده و حرفهاى با ارزشى براى گفتن دارند.
اين موانع شناختى داراى ويژگى هايى به شرح زيرند :

١- اين موانع به دلايل متفاوت در ذهن ناهشيار سياستمداران قرار دارد و خود نيز به روشنى به اين موانع دسترسى ندارند. اين دلايل متفاوت مى تواند سياسى باشد و يا ايدئولوژيك . مثلا وقتى در دين اسلام بهره و يا بهره مركب حرام باشد ، اساسا نگاه مثبتى به سودى كه در بانكها داده و گرفته مى شود وجود ندارد و حال كه به هر دليلى بانكها سود پرداخت ميكنند و كل صنعت بانكدارى بر اين مبنا سازماندهى شده است ، از طرف بسيارى از طرفداران اقتصاد اسلامى اين بهره به هر صورتش نا مطلوب است . در نتيجه اولين مانع شناختى در اقتصاد ايران شكل گرفت و آن هم اين است كه هر چه نرخ بهره پايين تر باشد بهتر است . به عبارتى ديگر نرخ بهره بالا دشمن اقتصاد است و به همين دليل است كه شرايط اقتصادى مشخص براى تعيين نرخ بهره ناديده گرفته مى شود.
٢- اين موانع به صورت ادوارى تكرار مى شوند و سياستمدار قدرت تغيير مواضع خود را با شرايط اقتصادى ندارد. در نتيجه اين مواضع مرتب تكرار مى شوند و وقتى كه اقتصاد به سمت متفاوتى مى رود اين موانع همانند سدى قدرتمند جلوى جريان اقتصاد را مى گيرد.
٣- سياستمداران خود را با اين موانع هم هويت self- identified كرده اند. بنابراين به سختى حاضرند اين موانع را تغيير بدهند. از نظر آنها كسانى كه با اين موانع مخالفند ، خود داراى موانعند. اين مواضع اقتصادى بسيار ريشه دارند و بنابراين حكم خود را بر اقتصاد مى رانند و متغيرهاى اقتصادى را كاناليزه ميكنند و شكل مى دهند.
٤- اين موانع منجمد شده ، غير سيال ، غير قابل انعطاف و متجسدند. بنابراين قدرت همراهى با پويائيهاى اقتصادى را ندارند. امروزه اقتصاد به شدت در حال تغيير است و هم اكنون نه تنها تغييرات عمومى بلكه يك تغيير پارادايم را تجربه ميكند. در چنين شرايطى اين انگاره هاى تثبيت شده مانع پويايى اقتصادى مى شوند.
٥- اين موانع شناختى نه در سطح عمومى جامعه بلكه با سياست و قدرت عجين شده است و بنابراين قدرت پيدا كرده است . همين قدرت ، ميتواند موانع شناختى را به يك عامل نهاد ساز و ساختار ساز اقتصادى تبديل كند. همان طور كه تاكنون اينگونه عمل كرده است .
٦- فرض بر اين است كه اقتصاددانان باجريان پوياييهاى اقتصادى در حركتند. آن وقت اين موانع شناختى باعث مى شود كه اقتصاددانان با سياستمداران همكارى نكنند. دليل عمده آن عدم پذيرش سياستمداران است . چون اين موانع شناختى نميتواند اظهارى جز خود را قبول كند.
٧- اين موانع شناختى با ارزشهاى سياستمداران در هم آميخته است و در نتيجه مخالفت با آنها به مثابه مخالفت با اين ارزشها تلقى مى شود. همين مساله نزديكى اقتصاد دانان با سياستمداران را با مشكل مواجه كرده است . به همين دليل است كه از آنها به عنوان موانع ياد ميكنيم و سياستمدار حاضر نيست تفكرات اقتصادى خود را به آزمون بگذارد و يا آنها را در بوته نقد قرار دهد.

🔰انجمن اقتصاددانان ایران


🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology