🔰 غیاب «پرسش» در قطع تاریخی. 🔹 جامعه‌شناسی به مثابه‌ی پلی بر سکوت!. 🖋 آرزو رضایی مجاز

🔰 غیاب “پرسش” در قطع تاریخی
🔹 جامعه‌شناسی به مثابه‌ی پلی بر سکوت!
🖋 آرزو رضایی مُجاز

“پرسش” عطفی در دنیای معاصر است؛ نقطه‌ای که بر حتمیّت پیش از خود تردید می‌کند و چشم‌اندازهای روبه‌رو را نیز بر مبانیِ شکّی طرح می‌افکند که هرچند امکان اعتماد تام و تمام را سلب کرده، اما ایجادکننده‌ی گوش‌بزنگی در افق‌های پیش رو، در حدّ اعلای غافلگیرکننده‌ای نیز هست. در این بزنگاه، شگفتی‌های هر آن، هرچند ترسناک است اما پیوست مازادی به زیستی‌ست که در میانه‌ی آشوب جهانی، امکان‌های زیباشناختی خود را مدام وامی‌نهد. این عطف، بر هم زننده‌ی نظم موجود است؛ راوی‌ای بیرون از روایت خطی روزها، بالای لب تک‌گوی دانای کل که خواستِ هر بُرشی و درنهایت “آزادی” را منکوب و محدود می‌کرده است.

پرسش، سرپیچی از وضع موجود است؛ و با “تردید” در نظم برساختی، موج می‌اندازد. این سرپیچی‌ست که “ژولیا کریستوا” آن را آغاز کننده‌ی آزادی می‌داند. کریستوا معتقد است: «آزادی به مثابه‌ی سرپیچی صرفاً گزینه‌ای دم‌دستی نیست، بلکه انتخابی بنیادین است. بدون آن، نه حیات ذهن ممکن است و نه زندگی در جامعه. در اینجا منظورم “حیات” است نه صرفاً معاش، تکرار، و مدیریت.» وی پرسش‌کردن از قوانین، هنجارها و ارزش‌ها را لحظه‌ای حیاتی در زندگی روانی افراد و جوامع می‌داند و می‌گوید: «شادمانی تنها به قیمت سرپیچی به دست می‌آید!» که از این نظرگاه؛ غیاب پرسش، غیاب زندگی‌ست.

📍 برای مطالعه ادامه نوشته، Instant View را فشار دهید.
bit.ly/2MIKlCq

🌐شبکه جامعه شناسی علامه
@Atu_sociology