▫️ سندروم علف هرز. 🖋 محمد زینالی اناری

▫️ سندروم علف هرز
🖋 محمد زینالی اُناری

شاید روایتی از زندگی خودم برای ارائه ی یک تحلیل اجتماعی خوب نباشد، اما تشابه آن با بسیاری از همسایگان بنده و بسیاری از شهرک نشینان «مهر» در کشور اشتراکاتی پدید می آورد که از زندگی پیش رو می توان به عنوان معرف استفاده نمود. «سندروم علف هرز» می تواند یکی از بیماری های جسمانی ای باشد که سیاست های مسکن پدید می آورند و سیاست های مسکنی که شهرنشین را به صورت نیازمند خانه های اضطراری و پادگانی مهندسان عمران و شرکت های پیمانکاری ببیند نه به عنوان مشتری خدمات شهری. به همین دلیل این ها تلاش دارند تا کشور را به عنوان پادگانی نظامی از سربازان کارگری و خدماتی موظف یا مجبور به انتخاب خانه های تولیدی پیمانکارانی تبدیل کنند که پشت صحنه ی سیاست های تکنولوژیک کشور قرار دارند.

البته این سیاست ها در دهه ی هشتاد شکل گرفته و تا کنون ادامه دارد و هر گونه رویارویی با آن، به عنوان امری شیطانی در جامعه متصور می شود و مورد هدف و اصابت ضربات «شایعه» و تخریب قرار می گیرد. یکی از کسانی که در قامت دولت نسبت به اجرای موظفی این سیاست ها عمل ننمود، «آخوندی» وزیر راه و مسکن سابق بود که جبران این خدمت ناگذاری این بود که او به اشراف، رانتی و بسیاری از تهمت های دیگر متهم شد تا مجبور به برکناری اختیاری شود. چرا که بیماری علف هرز که توضیح خواهم داد، برنامه های شهرسازی را به بازار مسکن آن هم در بیابان دره ی اطراف شهرها اختصاص داده و سیاست های مبتنی بر بازسازی و احیای بافت فرسوده را کلاً مورد توجه قرار نداده و عدم وجود طرح های مشابه مسکن مهری که بازار پیمانکاران «دوطرف میز» را سکه کند، مساوی با عدم کارکرد وزارت راه و مسکن می داند.

«سندروم علف هرز» همین زندگی ای است که من نوعی پانزده سال است طی می کنم. ساختن شهرک های مورد توجه پیمانکاران و مکلف کردن دولت و شهرداری ها به هزینه های رایگان این شهرک ها و در واقع حمایت غیرمستقیم هزینه های زیربنایی و تجهیز این شهرک ها برای پیشبرد طرح های پیمانکاری. به همین خاطر، ساکنان این شهرک ها مجبورند سالها در شهرک هایی فاقد امکانات زندگی شهری و در قالب پادگان ها یا اردوگاههای آپارتمانی بدون سایر جنبه های نهادی شهر راتحمل کنند تا پس از سالهای آزگار امکانات شهری به این شهرک سرازیر شود. امکاناتی که بیشتر در قالب پاسخی به نارضایتی شهری و مطالبات اجتماعی صورت گرفته و مدیران را مجبور به تأمین هزینه های شهرسازی تقلیل گرای مهندسین و پیمانکاران می کند. شهرک هایی که بدون برنامه های جامع شهری و ناشی از مداخله ی پیمانکاران در اذهان مدیران مسکن کشور و استان ها ساخته می شود.

«سندروم علف هرز» وضع زندگی کسانی است که سالها مجبورند در بین علف های هرز یا بیابان های حاشیه ی شهر و در متن مراتع یا محیط های طبیعی حاشیه ی شهر، و تحت عنوان شهرک های تحت حمات مدیران به ظاهر مردم گرا ساخته می شود تا آنان سالهای سال مشتری اصلی گرده افشانی علف های هرز و حساسیت های آنان واقع شده و به بیماران تنفسی و آلرژیک شهرها اضافه شوند. آلودگی هایی که به دلیل ساخته نشدن شهرک های متناسب کارگران شهری شکل می گیرد و تن و جان آنان را اسیر مخاطره های ناشی از فضاهای غیرمستعد زندگی شهری می نماید. بیماران سندروم علف هرز، نه صرفا به خاطر آلرژی بیمارند، که به خاطر شهرسازی تقلیل گرای مهندسان و پیمانکاران به ظاهر مردمی و متنفذ در نظام شایعات و سیاست گذاری های عمرانی چنین روزی دارند. آن ها قربانی سیاست های تقلیل گرای مهندسین وپیمانکاران هستند نه قربانی گرده افشانی علف های هرزی که مانند سرطان به سرعت رشد می کنند و زمین را و احتمالا بدن بیماران را فرا می گیرند.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology