🔸در دفاع از مطالعات اجتماعی تشیع🔸. به‌بهانه‌ی جنجال اخیر پیرامون تحلیل‌‌های جامعه‌شناسانه‌ی اربعین

🔸در دفاع از مطالعات اجتماعی تشیع🔸
به‌بهانه‌ی جنجال اخیر پیرامون تحلیل‌‌های جامعه‌شناسانه‌ی اربعین

🖋 محسن حسام مظاهری


🔻یک
در جامعه‌ی ما، انصافاً جامعه‌شناسی را باید ازجمله مشاغل پرخطر دانست. البته منظورم از جامعه‌شناسی به‌معنای کنشگریِ علمی و مسأله‌مند و فعال با دغدغه‌ی فهم مسایل مردم و جامعه و تلاش برای بهبودبخشیِ روشمند آن‌هاست. نه جامعه‌شناسی برای جامعه‌شناسی، و نه جامعه‌شناسی فارغ از تعهد و مسئولیت اجتماعی، و نه یک دانش بی‌خطرِ منفعلِ پشت‌میزی یا یک پوزیشین آکادمیک برای کارمندان نهادِ وابسته به حکومتِ دانشگاه که برایشان فرقی نمی‌کند حکومت اعلاحضرت آریامهر است یا حکومت ولایت فقیه. حقوق‌شان را می‌گیرند و کارشان را می‌کنند و به‌هیچ‌جای عالم هم بود و نبودشان برنمی‌خورد.

جامعه‌شناس‌بودن پیشه‌ی پرخطری است در کشوری که حکومتش ـ به غلط ـ علوم انسانی و اجتماعی را دشمن خود فرض کرده و ترجیح می‌دهد اساتید و دانشجویان و محققان علوم اجتماعی در درون زندانِ «دانشگاه» یا نهایتاً مؤسسات پژوهشیِ بی‌خطر تحت کنترل باشند و به موضوعات کمتر حساس یا شبه‌مسأله‌های بی‌خاصیتِ تئوریکِ محض سرگرم شوند تا آن‌که بخواهند در مورد مسایل و معضلات جدی جامعه اظهارنظر کنند، و حاضر است میلیون‌ها تومان از پول نفت خرج پژوهش‌های اجتماعی کند؛ منتها پژوهش‌هایی که با جلد گالینگور و زرکوب، در قفسه‌های اداری بایگانی شوند و خاک بخورند یا نهایتاً به مقاله‌ی علمی ـ پژوهشی و علمی ـ ترویجی و علمی ـ تخصصی تبدیل شوند، محبوس در ژورنال‌های بی‌شماری که قرار نیست کسی بخواندشان. ارتقای سازمانی و ارتقای علمی، حق‌السکوتی است که سیستم معیوب دانشگاهِ نان‌خورِ حکومت به پژوهشگران اجتماعی می‌دهد تا حد و حدود گلیم دستش باشد. کافی‌ست کمی لوله‌ی تغذیه‌شان را تنگ‌تر بگیرد تا دغدغه‌ی معاش نگذارد هیچ فکر و ذکری برایشان باقی بماند.


🔻دو
اما بین شاخه‌های جامعه‌شناسی ـ به گمان من ـ پرخطرترین و پرریسک‌ترین شاخه، جامعه‌شناسی دین است. جامعه‌شناسی دین حتا از سیاست هم خطرخیزتر است. زیرا در سیاست نهایتاً طرف حساب، حکومت است. ولی جامعه‌شناس دین هم با حکومت (که خود را متولی دین رسمی می‌داند) طرف است و هم با سازمان دین (روحانیت) و بدنه‌ی دینداران. هم در معرض تحدید سلطه‌ی سیاسی است و هم در معرض تهدید تعصب مذهبی. یکی از دلایل نحیف‌بودن این شاخه و فقر شدید مطالعات اجتماعی و انتقادی تشیع در جامعه‌ی ما همین شرایط دشوار و پرهزینه‌ای است که طبعاً هرکسی توانایی پذیرش و تحمل آن را ندارد.

شاهد مثال واکنش‌های منفی گسترده‌ای است که در این چند روز، انتشار چند یادداشت با موضوع تحلیل جامعه‌شناسانه‌ و انتقادی پیاده‌روی اربعین، به دنبال داشته و مستمسکی تازه شده است برای انتقام‌گیری و هجمه‌ به کل جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسان. از فلان سخنران مذهبی و مداح تا بهمان مدیر رسانه‌ای و سیاستمدار و روزنامه‌نگار و کارشناس همه‌فن‌حریف و همه‌جا حاضر شبکه‌های تلویزیونی و تا حتی برخی از علوم‌اجتماعی‌خوانده‌های قایل به مرگِ جامعه‌شناسی (که معلوم نیست چرا دست از سرِ این ـ به‌قول خودشان ـ «میت» برنمی‌دارند)، همه احساس تکلیف کرده‌اند تا خرده‌حساب‌هایشان با جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسان را یک‌جا تسویه کنند.

این هجمه‌ها البته دور از انتظار نبود. مسیر مطالعات اجتماعی تشیع، مسیر پرسنگلاخی است و کسی که در این راه پا می‌گذارد باید به عواقب آن اندیشیده باشد. به تجربه دریافته‌ام که در چنین فضای مسمومی، خصوصاً وقتی غلیان مذهبی و عاطفی هم در آن دخیل باشد، امکان مفاهمه به پایین‌ترین سطح خود می‌رسد. حرف حقی هم اگر گفته شود، شنیده نخواهد ‌شد. بنا بر جدل و مراء است تا نهایتاً یک طرف در موضع انفعال قرار گیرد و عقب‌نشینی کند تا رضایت‌خاطر هجمه‌کنندگان فراهم آید و حساب کار دست بقیه بیاید.

(به‌عنوان مثال واقعاً باعث تأسف است که یک استاد جامعه‌شناسی دانشگاه بعد از نوشتن دو یادداشت تحلیلی درباره‌ی اربعین براثر فشارها مجبور می‌شود فایل صوتی منتشر کند که بگوید گرچه تحلیلی کرده که به مذاق برخی خوش نیامده، اما خودش شیعه است و به عاشورا معتقد است و حسرت زیارت کربلا دارد و خانواده و پدرش مذهبی بوده‌اندو ... من البته با لحن و ادبیات و برخی مفاد یادداشت ایشان موافق نیستم و معتقدم مواجهه‌ی سیاسی با مقولات دینی، مخرب است. ولی بسیاری از هجمه‌ها به آن یادداشت را هم غیرمنصفانه می‌دانم.)‌
🔸برای مطالعه متن کامل، Instant View را فشار دهید 🔻
goo.gl/5yXXW6

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology