‌◽️ تاریخ مجعول به روایت «من و تو». 🖋 خسرو صادقی بروجنی

‌◽️ تاریخ مجعول به روایت «من و تو»
🖋 خسرو صادقی بروجنی

همزمان با برگزاری جام جهانی در روسیه ویدیویی از مجریان شبکه ماهواره‌ای فارسی زبان «من و تو» منتشر شد که در آن ضمن بیان اشتباه کلمات (ایگلز به جایِ انگلس و تلفیق تلفظ فارسی و انگلیسی کمونیسم و بیانِ «کمونیزِم») مارکس و انگلسِ آلمانی را که در قرن نوزده زندگی می‌کردند، مسئول فرسودگی بناهای شوروی در نیمه اول قرن بیستم معرفی می‌کنند.

در ادامه این ویدیو مجریان شبکه من و تو، برج‌ها و ساختمان‌های مجلل و خریدِ مردم از فروشگاه‌های با اجناس برند را دال بر «خوشبختی» و رفاه مردم پس از فروپاشی شوروی می‌دانند.

جدایِ از تلفظ نادرست و بیانِ یک گروه موسیقی (ایگلز) به جای نامِ فردریش انگلس، که دستمایه تمسخر این مجریان در شبکه‌های مجازی شد، موضوع مذکور شایسته بررسی عمیق‌تری است. در این مختصر قصد بررسی شاخص های رفاهی و نظام سیاسی کنونی روسیه را ندارم اما آن چه از اهمیت برخوردار است، جایگاه شبکه من و تو در میان قشر وسیعی از مردم طبقه متوسط و بالا در ایران است.

برنامه‌سازی‌های حرفه‌ای و برخورداری از کادر مجرب فنی، این شبکه را تبدیل به یک شبکه پرمخاطب کرده است. برنامه‌های سرگرم کننده و متنوع و مستندهای تاریخی و یک جانبه در دفاع از نظام پهلوی و ارائه چهره‌ای کارت پستالی از ایرانِ پیش از انقلاب یکی از محورهای برنامه‌سازی در این شبکه است.

در روزگاری که آمار مطالعه و کتاب خوانی در ایران امری در حد فاجعه است، طبیعی است که بخشی وسیعی از جامعه به ویژه اقشار میانی جامعه که ساعت‌های زیادی را صرف دیدن این شبکه می‌کنند، اطلاعات تاریخی خود را از این شبکه دریافت کرده و این شبکه تبدیل به مرجع قابل استناد آن‌ها می‌شود.

حجم بالای اطلاعات تاریخی نادرست یا یک سویه و پنهان کردن بخشی از واقعیت در قالب مستندهای تاریخی و اظهار نظرهای عامیانه مجریان، خواه ناخواه در ذهن مخاطبان منفعل نفوذ می‌کند و از آن‌ها توده‌‌ای بی شکل می‌سازد که رسانه به افکار آن‌ها مطابق با منافع خود جهت می‌دهد.

در این گونه تبلیغات است که ایرانِ پیش از دوران پهلوی به مانند یک بیابان خشک و بی آب و علف ترسیم می‌شود و رضاشاه به عنوان قهرمانی ملی که مبدا تحول و مدنیت و مدرنیسم در ایران بود. نه از انقلاب مشروطیت و فکرِ آزادی و عدالت و توسعه پیش از رضاشاه سخنی گفته می‌شود، نه از سرکوب و زندان و قتلِ روشنفکران و حاملان اندیشه‌های مترقی در دوران رضاشاه و نه از الگوی استبدادی وابسته در دوران محمدرضاشاه.

در این گونه تبلیغات با تصاویر رنگی خوش آب و رنگ و روتوش شده ای از خیابان‌های مرکز تهران روبرو هستیم و مردمی که شاد و خندان می‌خرامند و القای این ذهنیت مبتذل عامیانه که «مردم خوشی زیر دلشان زد و انقلاب کردند». نه از بیان دیکتاتور که «یا حزبِ ما یا از ایران برو» خبری هست و نه از جوانی که به جرم داشتن یک کتاب در پستوی خانه‌اش در کمیته ضدخرابکاری کتک می‌خورد.

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology