▫️ اعتصاب به مثابه لحظه‌ی آگاهی/رهایی. 🖋 عنایت چرزیانی.. یک:

▫️ اعتصاب به مثابه لحظه ی آگاهی/رهایی
🖋 عنایت چرزیانی

یک:

اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه می تواند نمونه ی شاخصی از یک رخداد اجتماعی باشد رخدادی که در سطوح محلی، پیامی فرا محلی دارد و به اصطلاح مشتی ست از نمونه ی خروار وقتی که نقاطی از مناسبات تولید دچار بحران هایی از قبیل اختلاس های فردی یا زوال پروژه های کاری می شوند، رخدادهایی از این قبیل که دامنه ی اعتراضی و اعتصابی چندین ساله دارند، می توانند زنهاری به سطوح کلان تر باشند که در صورت هم‌-آمد ِ رخدادهایی از این قبیل ممکن است میدان های اجتماعی بزرگ تری دچار توقف و ایستایی گردند، بدین معنا که هرگاه در موقعیتی از کلیت ِ یک ساز و کار اقتصادی و یا اجتماعی خُلل و فرجی هر چند محلی و کوچک ایجاد می شود امکان لنگ شدن کمیت ِ سطوح کلان تر دور از انتظار نیست (اگرچه می توانند با متوسل شدن به ماشین های بعید و خشمگین، آن کلیت ِ انتزاعی را تا حدودی مسون و ایزوله شده باقی گذارند)

دو:

امروزه به دلیل عدم دسترسی آسان به منابع اصلی و یا مراکز حقیقی ساز و کارهای قدرت برخی از جامعه شناسان طرح تحقق مطالبات مدنی را از طریق تشکیل مجمع های محلی پیشنهاد داده اند چرا که تغییرات کلی تر و بالعکس پوشش های فراگیر تر نمی توانند شکل متقاعد کننده ای برای تمامی اقشار یک اجتماع در بر داشته باشند، و نیز تاریخ مطالبات اجتماعی نشان داده هر گاه پای کلان مفاهیم ِ سیاسی و اجتماعی به میان آمد حاصلی جز ارتجاع و تمامیت خواهی در پی نداشته است، از این رو می توان گفت اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه فارغ از هر گونه برچسب زنی، یک رخداد مطبوع مدنی جهت احقاق حقوق فردی و اجتماعی ست حقوقی سرشار که از قضا امکان وصول به آن را تهی شدن مفهوم آن در سطوح پایین تر و مجدداً تقاضای بازسازی خود آن، فراهم می آورد چه که روند ِ اصلاح یک کلیت ِ استعلایی جز از طریق شناخت میدان های کوچک آن امکان پذیر نیست و از این جهت که کلان روایت دولت و ملت امروزه به دلیل ساز و کارهای سیستم سرمایه داری و عدم شفافیت در عین ارتباط ِ حتا بلاواسطه، گویی سایه ی دولت و ملت را می بینم و نمی توانیم به حقیقت و یا ریشه ی واقعی و حقیقی مرکز قدرت دسترسی داشته باشیم

سه:

اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه را نمونه ی تصادفی یک رخداد فرهنگی دانست،رخدادی که در سطح محلی حاوی پیام مستاصل بودن جزئی از ساز و کار سوژه ی فرهنگی ِ تولید و سرمایه است،فرهنگی از این جهت که با در نظر گرفتن زیربنا بودن اقتصاد و تاسیس شالوده های فرهنگی بر این زیر-نهاد اگر خللی در آهنگ رشد و نمود اقتصادی به وجود بیاید، متقابلا رشد فرهنگی نیز به تاخیر می افتد، مقاومت های ثلب و سلبی در برابر میل به رشد در موقعیتی که آهنگ و حرکت نرمال تولید و سرمایه(اقتصادی و فرهنگی) ضایع می شود حاصلی به غیر از تقلب در فرهنگ حاکم و متعاقبا ‌تمسک به تغییر زیربنا یا پرخاش به روبنا در پی ندارد

چهار:

قشر فقیر و آسیب دیده از دیدگاه بوردیو از تمامی میدان های اجتماعی پس رانده می شوند، از میدان آموزش عالی،تغذیه ی سالم،بهداشت و... این قشر با از دست دادن میدان مسلما اقتصاد و فرهنگ را نیز از دست می دهند و باید گفت از دست دادن میدان اجتماعی به معنای خالی شدن آن میدان نیز به حساب می آید و این تهی واروگی، عقب نشینی و واپس زنی به معنای از دست دادن جمعیت ِ قدرت است،ارتباطی که در بدترین شکل تقسیم بندی ارتباطی آن، یعنی ارتباط ارباب-بنده ای،حقیقتی ترین آسیب را به ارباب وارد می کند، ارباب ِ تولید، ارباب ِ سرمایه، ارباب ِ سرمایه دار
اربابی که برده را از دست می دهد، حقیقت خود را از دست داده است، اربابی که برده را وا می نهد، قدرت خود را از کف می دهد، قدرتی که از پایین به بالا حرکت می کند، اربابی که برای تاکید بر قدرت خود به تایید برده نیازمند است و برده ای که به دلیل بی بهره ماندن از قدرت ارباب از میدان های اجتماعی پس رانده می شود، وقتی برده خودکشی می کند،ارباب می میرد،ارباب تنهاتر می شود، میدان خالی می شود و خُلل ایجاد شده بستر وقوع رخداد است.

#نویسنده_مهمان

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology