🔅ربط و نسبت خشونت با اعتقاد به آشکارگی حقیقت. 🖊مصطفی

🔅ربط و نسبت خشونت با اعتقاد به آشکارگی حقیقت
🖊مصطفی #ملکیان

🔹اگر انسان به لحاظ معرفت شناسی، قائل به آشکارگی حقیقت باشد و چنین بداند که حقیقت اشکار است، لامحاله دست به خشونت خواهد زد. فردی معتقد است که در باب یک موضوع یا مساله یا مشکل، حقیقت کاملا واضح و آشکاراست، کسانی که در مقابل این حقیقت موضع می گیرند، از نظر او انکار یک حقیقت واضح می کنند)مثلا می گویند که 2 علاوه بر 2 می شود 3)، و این انکار حقیقت عیان یا حقی مسلّم، احساس منفی در فرد ایجاد می کند و فرد راهی جز ابراز خشونت در مقابل خود نمی بیند. این فرد، انکار حقیقت از جانب دیگران را، به جهل انها نسبت نمیدهد، بلکه چنین می پندارد که حقیقت عیان و اشکار است، و برای هر کسی مشخص و واضح است، و اگر کسی این حقیقت واضح را انکار کند علی رغم علم به این حقیقت، دست به انکار می زند و در این حال، فرد راهی جز خشونت پیش پای خود نمی بیند.

🔹اما اگر شخص به نظریه ی معرفتی نا آشکاری حقیقت باور داشته باشد، نتیجه چیز دیگری می شود. در این حالت، شخص معتقد است که حقیقت تو بر تو و پیچاپیچ است. در این حالت، فرد در برابر مخالفت دیگران، نرم می شود، چرا که واقف است که حقیقت آشکار و واضح نیست که همه بتوانند به راحتی به تمام لایه ها ی آن پی ببرند و این قابل پذیرش و مقبول است که همه ی انسان ها، درباره ی یک موضوع یا مساله یا مشکل، موضع یکسانی اتخاذ نکنند و تفاوت آرا وجود داشته باشد. این مقبولیت و پذیرش، از آن جایی می آید که فرد باور دارد که حقیقت، واضح و آشکار و عیان، برای همه به نمایش در نیامده است. در این حالت، فرد در برابر مخالفان، خشونت نمی ورزد، چرا که نمی تواند بگوید که دیگران، با حقیقت آشکار و عیان به مخالفت پرداخته اند، لذا هیچ عداوت و انزجار و خصومتی هم نسبت به دیگران اتفاق نمی افتد.

🔹فرض کنید که یک ساعت کامپیوتری خیلی دقیق در برابر همگان قرار دارد و ساعت 6 را نشان می دهد. در این حالت، حقیقت آشکار و عیان نزد همگان وجود دارد. حال اگر کسی این ساعت کامپیوتری را نگاه کند و بگوید که ساعت 5 یا 7 است، در درون دیگران، چیزی جز خشم و نفرت و کینه نسبت به او ایجاد نمی شود. اما فرض کنید که همگان یک ساعت مچی در دست خود دارند و به این موضوع نیز واقف اند که احتمال دارد ساعت هایشان ثانیه هایی یا دقایقی یا حتی ساعاتی عقب مانده یا جلو افتاده باشد. در این حالت اگر فرد ساعت خود را 6 بخواند، و دیگری 5 یا 7 بخواند، برای شخص قابل پذیرش است که واقعا ممکن است ساعت 5 یا 7 باشد. چرا که احتمال خطا وجود دارد و اینکه دقیقا ساعت چند است، عیان و آشکار برای همه نیست و همگان در فضایی مه آلود قرار دارند و نمی توانند حقیقت را آشکار و صریح بدانند. بنابراین در اینجا، نفرت و خصومتی در درون فرد ایجاد نمی شود.

🔹اگر فرد قائل به آشکارگی حقیقت باشد، دیر یا زود نسبت به مخالفان خشونت می ورزد. ممکن است به خاطر مسائلی چون فرهنگ پیشرفته یا آداب و رسوم و التزامات اخلاقی، این خشونت به تعویق بیافتد، اما تحقق آن حتمی است.پلورالیسم و تکثرگرایی، حقیقت را آشکار و عیان نمی داند فلذا، مدارای بیشتری نسبت به مخالفان خود نشان می دهد.

🔹اما نظریه ی آشکارگی حقیقت، یک تعبیر مانوس تری هم دارد و آن ایدئولوژی اندیشی است. اگر فردی در موضوعی، حقیقت را آشکار و عیان پنداشت، حداقل در آن موضوع ایدئولوژیک اندیش است.ایدئولوژیک اندیش کسی است که معتقد است وضع هر مساله و مشکلی و موضوعی مشخص است . جواب هر سوالی واضح و معلوم است و جواب تمام این مسائل را، آنچه می داند که نزد خودش است. لذا ترکیب آشکارگی حقیقت با اینکه حقیقت نزد خود فرد است، فرد را ایدئولوژیک می کند و هیچ انسان ایدئولوژیکی زندگی بدون خشونت ندارد و این ایدئولوژی می تواند مذهبی، لائیک، سکولار، سوسیال یا لیبرال باشد. ایدئولوژیک اندیشی، لزوما خشونت زاست و هیچ تفاوتی هم نمی کند که به کدام مکتب نسبت داده شود.

🔻علت دیگری که فرد را ایدئولوژیک می کند، این است که فرد فاقد دلیل برای مدعای خویش است.

دلایل قوی باید و معنوی نه رگ های گردن به حجت قوی

🔹اگر انسانی، دلیلی برای مدعای خویش نداشته باشد، مجبور است که رگ گردن خود را به عنوان حجت قوی می کند و این آغاز خشونت است که در زبان بدن و گفتار و کردار ظهور می کند.

🔰سخنرانی خشونت/موسسه پرسش

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology