شبکه جامعهشناسی علامه 📍 بررسی تحلیلی جامعهشناختی و سیاستگذاری اجتماعی پشتیبانی و ارتباط با ما⬇️ ☑️ @Atu_Sociologier اینستاگرام: 📸 Instagram.com/atu_sociology
🔅 چیست و چگونه انجام میشود؟
🔅 #پدیدارشناسی چیست و چگونه انجام میشود؟
هر یک از روشهای پژوهش متکی بر بنیان پارادایمی خاصیاند که راجع به چیستی واقعیت و چگونگی شناخت آن بحث میکند. کندوکاو در تجارب زیسته افراد هنگام مواجهه با وضعیتها، رخدادها و پدیدارهای ناآشنا لاجرم پژوهشگر را بهسوی مفروضات و روشهایی سوق میدهد که ذیل عنوان پارادایم تفسیری دستهبندی شدهاند. پدیدارشناسی در مقام رویکردی نظری-روششناختی حاصل تلاشهای جامعهشناسان تفسیرگرا جهت تأمل، مداقه و فهم ژرف تجربهها، معناسازیها و تعاملهای نمادین افراد در بافتها/بسترهای عینی حیات اجتماعی است. این رویکرد به مطالعه ادراک انسانی از پدیدارها میپردازد: مطالعه پدیدارها در هر شکل و شمایل و توصیف آنها با لحاظ کردن نحوه تجلیشان، قبل از هرگونه ارزشگذاری، تأویل یا قضاوتِ ارزشی.
پدیدارشناسی اساساً مطالعه جهان پدیداریِ زندگی است و به جهان آنچنانکه فرد آن را میزید، نه بهمثابه واقعیتی مجزا و مستقل از انسان، نگاه میکند. لذا پرسش محوریاش این است که افراد چگونه پدیدارها/رخدادهای ناآشنای جهان را برای خود آشنا میسازند؟ چه نوع تعاملی با وضعیتهای جدید برقرار میکنند؟ و کلاً جهان نامأنوس را چگونه تجربه میکنند؟ پدیدارشناسی میکوشد معانی را آنچنانکه در زندگی روزمره زیسته میشوند، تفسیر نماید (دنزین، 2006).
مقصود از انتخاب نمونهها در پژوهشهای کیفی فهم ژرفانگر ابژههایی است که سرشت مسئلهدار و پرسشانگیز آنها پژوهشگر را به انجام پژوهش واداشته است. از این رو نمونهگیری در پژوهش پدیدارشناختی مبتنی بر هدف است. چون برخلاف تحقیقات کمی، هدف عمومیتبخشیدن یافتهها به جامعهای که نمونه از آن انتخاب شده است نمیباشد. در این نوع تحقیق باید از میان افرادی که دارای اطلاعات و تجارب کافی در مورد پدیده مورد مطالعه هستند دست به انتخاب زد که اصطلاحاً به آنها منابع اطلاعاتی یا مطلعین کلیدی گفته میشود. این افراد که شرکتکننده و همکار نیز نامیده میشوند (عابدی، 1385: 62) باید در بافتی معین بهعنوان نمونه دیده شوند.
آنچه حجم نمونه را در پژوهش پدیدارشناسیِ تفسیری تعیین میکند، ملاک اشباع نظری است. بر این اساس در هنگام تحلیل دادهها، دستهبندیهای مفاهیم و ارتباط بین دستهبندیها به دقت معین میشود و کدهای جدیدی از تحلیل دادهها استخراج میگردد. تکنیکهای رایج در جمعآوری دادهها در پژوهشهای پدیدارشناختی عبارتند از مشاهده، مصاحبه، یادداشتبرداری میدانی، اسناد و مدارک، که البته غالباً از ترکیبی از این روشها نیز استفاده میشود (هالوی و ویلر، 1385). البته مصاحبه محدود نبوده و شرکتکنندگان روی تجارب خود درباره موضوع مورد نظر بحث میکنند (عابدی و دیگران، 1387).
در پدیدارشناسی از روشهای مختلفی برای تحلیل بهره برده میشود که مهمترین روش آن روش کلایزری است. در این روش هفت مرحله را برای فهم پدیده ارائه شده است:
- مواجهه اولیه با پدیدار: تمام توصیفهای ارائهشده توسط شرکتکنندگان در مورد تجربه آنها را که بهطور مرسوم پروتکل نامیده میشود، بهمنظور بهدست آوردن یک احساس و مأنوسشدن با آنها باید خواند.
- استخراج جملات مهم: از میان اطلاعات گردآوریشده جملات مهمی که در رابطه با تجربه است باید استخراج کرد.
- فرمولهکردن معانی: یعنی پیبردن به معنای جملات مهم.
- قرار دادن معانی فرمولهشده و مرتبط بههم در خوشههایی از تمهای راجع به تجربه.
- تلفیق نتایج در قالب یک توصیف جامع از تجربه.
- فرمولهکردن توصیف جامع پدیده بهصورت یک بیانیه صریح از ساختار اساسی تجربه که تحتعنوان ساختار ذاتی پدیده نامگذاری میشود (لیننگر و مک فارلند، 2002).
#جامعهشناسی
🌐رسانه، شمایید
👈اگر نظرتان را جلب کرد، با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
🌐جامعهشناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxbY7Ab5PtgsmQ