✅ نقدی به ضعف جامعه‌شناسانه ما. 🖋 سروش میلادی

✅ نقدی به ضعف جامعه‌شناسانه ما
🖋 سروش میلادی

📍 بسیار دیده‌ایم و خوانده‌ایم از نوشته‌های تحلیلی و پر از دغدغه جامعه‌شناسانه که از عمق کافی برخوردار نیست و معمولاً به حل مشکلی نیاز نمی‌انجامد. نوشته‌هایی که موضوعات داغ و بورس کشور را پوشش می‌دهد. از آتناها و بنیتاهای ایران تا پلاسکو و مجلس و ... که معمولاً در کمتر از یک هفته به فراموشی سپرده می‌شود و دوباره موضوع جدید و لایک و بازدید جدید.
شاید یکی از دلایل محدود شدن جامعه‌شناسان و پژوهشگران این حوزه به نوشتن صرفا نقدها و تحلیل‌هایی از این دست، این هست که اکثریت قریب به اتفاق آنها که امکان ادامه تحصیل و رسیدن به قله‌های این رشته تحصیلی را دارند، از طبقه مرفه و به اصطلاح بورژوایی هستند که همیشه در تاریخ سیاست و جامعه‌شناسی به فاصله زندگی آنها با پرولتاریا تاخته‌اند. بسیاری از دانشجویان این رشته، حتی در کلاس‌های درس و مباحثه‌های آن که به مشکلات طبقه فرودست می‌پردازد، شرکت نمی‌کنند یا در صورت شرکت کردن، دلیل آن استایل منورالفکری‌ست که از اصل موضوع مهم‌تر شده‌است. استایلی که به سیگار کشیدن در پارک‌ها و بحث‌هایی خلاصه می‌شود که هر چه تُن آن بلندتر باشد، نشان از پیروزی گوینده است.
البته از ابتدای نوشته، سوء برداشت نشود که فارغ‌التحصیلان بورژوای نوشته ما از سطح علم و دانش کمی برخوردارند. (منهای آنهایی که به صورت سهمیه و البته بومی‌سازی جذب دوره‌های شبانه و پردیس‌ها می‌شوند، و هیچ تلاشی برای بهبود خود نیز انجام نمی‌دهند، که در این نوشته مجال صحبت در مورد آنها نیست). موضوع مورد بحث ما سطح دغدغه‌های افراد هست. در گذری کوتاه بر زندگی بعضی از فارغ‌التحصیل‌های دست به قلم می‌توان به اینجا رسید که اکثرا از طبقه‌هایی هستند که نیاز مادی خاصی ندارند اما قلم‌های زیبایی در مورد فقر و پرابلماتیک‌های اجتماعی دارند. نوشته‌هایی که در حد انتشار در چندین کانال تلگرامی یا گاهاً روزنامه یا سایت خبری خاصی خلاصه می‌شود. نوشته‌هایی که بازدید بالایی میخورد و لایک‌های زیادی جمع می‌کند اما وقتی به آن توجه می‌کنیم از دغدغه‌مندی نویسنده عاری هست و دلیل آن صرفا انتشار متنی برای جمع‌ کردن همان لایک‌هاست. و در میان تحلیل‌گران این دست، بعضی نیز از جامعه‌شناس بودن تحلیل یافته و تبدیل به شومن‌هایی شدند که مجله‌ها و روزنامه‌ها برای فروش بیشتر گیشه از آنها استفاده می‌کنند. و یا مدعیان چپ مارکسی‌ای که از طبقات بالای جامعه آمده‌اند و همچنان در همان هوای بی‌درد زندگی می کنند تا هوای طبقه کارگر را داشته باشند.
نگاه صفر و صدی به این موضوع که هر کسی که از نزدیک درگیر مسائلی همچون فقر نبوده، نمی‌تواند در مورد این مسائل نظر دهد، مسلما اشتباه هست، اما نمی توان از اهمیت آن چشم‌پوشی کرد. شاید بهتر آن است که در سیاست‌گذاری‌های آموزشی تجدید نظر شود و راه را برای ورود افراد توانمندی که در طبقه فرودست هستند بازتر کنند و بعد از فارغ‌التحصیلی نیز چاره‌ای اندیشیده شود که از این افراد در مناسب مدیریتی و سیاست‌گذاری استفاده شود.

#نویسنده_مهمان

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology