برای موفقیت در سطح ملی، یک برنامه اصلاحی بایستی vision بلندمدت داشته باشد … اگر می‌خواهیم از وضع فعلی، نقطه A، خارج بشیم و به وضع

برای موفقیت در سطح ملی، یک برنامه اصلاحی بایستی vision بلندمدت داشته باشد.

اگر می‌خواهیم از وضع فعلی، نقطه A، خارج بشیم و به وضع B برسیم، باید وضع B را، غایت مطلوب را، که شاید ۲۰ سال تا آن فاصله داریم، تبیین کنیم و حول آن در جامعه اجماع ایجاد کنیم. بنظرم یک مصداق این بحث، ابرچالشهای مطرح شده توسط آقای دکتر نیلی‌ست. طبیعتاً توصیف از نقطه B، توصیفی نسبتاً انتزاعی خواهد بود.

اما بعد باید از خود بپرسیم، در سال ۱۹ کجا باشیم که در سال ۲۰ در نقطه B باشیم. بعد بپرسیم سال ۱۸ کجا باشیم و چه کنیم، تا سال ۱۹ به منزلگاه سال ۱۹ برسیم. همین مسیر را ادامه بدهیم تا الزامات امروز را بیابیم.

در این مقطع، الزامات امروز در هر نهادی متفاوت خواهد بود. در اینجاست که باید به درون مسئله رفت و ریشه حقیقی مشکل هر نهادی را جداگانه یافت. یعنی وضعیت نقطه A نهاد مورد مطالعه را، با همه جزییات آن، فهمید(problem definition) و پذیرفت(acceptance). سپس اراده و اجازه اصلاح(authority)، و بعد ظرفیت سازمانی اصلاحگری(ability) را، متناسب با اقتضائات آن نهاد، ایجاد کرد.

به تعادل سالمی از بحثهای انتزاعی در افق بلندمدت، و بحث‌های مصداقی در افق کوتاه‌مدت، نیازمندیم.

نگاه بلندمدت و کلی صرف، تبدیل به نسخه عملی نمی‌شود. اما نگاه کوتاه‌مدت صرف هم، در عمل و در مقیاس دولت، تبدیل می‌شود به همین آیین‌نامه‌های خلق‌الساعه‌ای که از دولت صادر می‌شود تا مسئله دیروز را به پس فردا عقب بیاندازد، بدون اینکه مشخص شود پس فردا چیکار‌ کنیم؟