‍ ❇️ از مردم ایران می‌ترسم!

‍ ❇️ از مردم ایران می ترسم!

چند سال پیش که استان گیلان و شهررشت برف سنگینی بارید و شهر چند روزی دچار بحران شده بود، از دوستی شنیدم که نان لواش هر بسته تا بیست هزارتومان فروخته شد؛

قبل از زلزله کرمانشاه، قیمت کانکس حدود یک و نیم تا دو میلیون بود و پس از زلزله قیمت کانکس به حدود هفت میلیون رسید.

با یک برف که شهر تهران به بحران رسیده، قیمت کرایه تاکسی از فرودگاه امام تا شهر تهران به یک میلیون رسیده است؛

اینکه مسٸولین مدیریت بحران بلد نیستند، عجیب نیست، چون مدیریت یک تخصص آموختنی است که این عزیزان نیاموخته اند.

اما چه بلایی بر سر انسانیت آمده است!!؟ خیلی دوست دارم کسانی که در شهر رشت نان لواش را بسته ای بیست هزارتومان به مردم فروخته اند از نزدیک ببینم؛ برایم جالب است فروشنده کانکس هفت میلیونی خانواده دارد یا نه؟ راننده تاکسی که کرایه یک میلیونی از مسافرش طلب می کند ، به کدام خدا اعتقاد دارد؟؟

حتما فیلم دوربین مخفی ایرانی که اخیرا منتشر شد دیده اید که مردم عادی کوچه و خیابان چگونه پولهای یک نابینا را با وقاحت تمام می دزدند!

من از مردم ایران می ترسم!

از خودم بعنوان یک معلم دانشگاه خجالت می کشم که در تربیت این نسل مسٸولیت داشته ام و درست تربیت نکرده ام، معلمان مدرسه ، روحانیون و وعاظ، صدا و سیما، آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد و ... همه کسانی که به هر نحو سهمی در فرهنگ سازی داشته ایم باید خجالت بکشیم.

وقتی شنیدم در بحران هسته ای و سونامی شهر فوکوشیما، پنجاه نفر داوطلب شدند برای خنک نگهداشتن رآکتور هسته ای (مرگ ) تا مردم شهر فرصت پیدا کنند از شهر خارج شوند، درجه شرمساری ام بیشتر می شود.

وقتی شنیدم در زمان تخریب برج های دوقلو در یازده سپتامبر تاکسی های شهر نیویورک مردم را رایگان جابجا می کردند، از شدت خجالت آب می شوم.

من از مردم ایران می ترسم!!

من بخاطر تمام کوتاهی هایم در عرصه فرهنگ اجتماعی از تاریخ ایران شرمسارم.
#دکتر_امید_هاشمی

به کانال اقتصاد گلستان بپیوندید:
T.me/eghtesadegolestan