⭕️ اثر لنگر.. او چیز زیادی در مورد کرج نمی‌داند، فقط می‌داند که بزرگترین شهر استان البرز است

⭕️ اثر لنگر

فرض کنید از یک ساکن شهر تهران خواسته شده تا جمعیت شهر کرج، را که در فاصله یک ساعتی در غرب تهران است را حدس بزند. او چیز زیادی در مورد کرج نمی‌داند، فقط می‌داند که بزرگترین شهر استان البرز است. روش او برای حدس زدن چیست؟ خب، کاری که می‌تواند انجام دهد این است که با چیزی‌هایی که می‌داند شروع کند، یعنی جمعیت تهران، حدود 9 میلیون نفر.

بنابراین ممکن است او فرض کند که کرج شهر بزرگی است اما طبعا نه به بزرگی تهران پس جمعیت آن را حدود یک سوم تهران یعنی تقریبا 3 میلیون نفر حدس می‌زند. حالا فرض کنید از یک نفر از اهالی دماوند با همان پیش‌فرض همان سوال پرسیده شود. او نیز جواب را نمی‌داند، اما او می‌داند که دماوند حدود 125 هزار نفر جمعیت دارد و می‌داند که کرج بزرگتر است، بنابراین حدس می‌زند، مثلا، 8 برابر بزرگتر ـ یعنی یک میلیون نفر (جمعیت کرج حدودا 2 میلیون نفر است).

این فرآیند "لنگر و تنظیم کردن" نامیده می‌شود. برای اولین بار تورسکی و کانمن (1974) پدیده لنگر را معرفی کردند. ایده آنها این بود که عموما در موقعیت‌های با عدم قطعیت افراد با مبنا قرار دادن یک مقدار اولیه به سمت مقدار نهایی حرکت می‌کنند. شما با یک لنگر شروع می‌کنید، و آنرا در جهتی که فکر می‌کنید مناسب است تنظیم می‌کنید. تا به اینجای کار همه چیز خوب است.

اما سوگیری به این دلیل رخ می‌دهد که تنظیمات معمولا کافی نیستند. آزمایش‌ها بارها و بارها نشان داده‌اند که در مسائل مشابه با مثال فوق، مردم ساکن شهر پرجمعیت به احتمال زیاد یک عدد بزرگتر را حدس می‌زنند (بر اساس لنگر بزرگتر خود) در حالی که اهالی شهر کم‌جمعیت عدد کوچکتری را حدس می‌زنند (بر اساس لنگر کوچکتر خود).

به کانال ایده های سرمایه گذاری و تجارت بپیوندید ؛
T.me/GECONOMY