سوالات بنیادین در خصوص «عملیات بازار باز»

سوالات بنیادین در خصوص "عملیات بازار باز"

بنابر گفته های ریاست محترم بانک مرکزی در سال 1398، مکانیزم "عملیات بازار باز" در کشورمان بزودی اجرایی شده و پس از دهه ها، سیاستگذار دارای اقتدار و ابزاری جهت کنترل هر چه بیشتر "حجم نقدینگی و نرخ سود" در اقتصاد خواهد بود. البته در خصوص جزییات آن مطلبی منتشر نشده اما باید گفت برخی موضوعات بسیار حیاتی در این خصوص وجود داشته که امیدوارم جهت توسعه "دانش شخصی" بزودی راهنمایی مناسبی از سوی سیاستگذاران و حتی محققان اقتصادی دریافت نمایم.

سوال اول : در طی سالهای 96 و 97 قیمت تمام شده پول بانکها در حدود 17 درصد بوده و از سویی متوسط "نرخ درآمدزایی مصارف مشاع" که سبدی از مصارف همچون تسهیلات دهی، سرمایه گذاری و ... است، طی همین مدت برای بانکها در حدود 20 درصد بوده و تقریبا معادل نرخ بازار بین بانکی طی دوره یاد شده می باشد. به نظر میرسد امکان کاهش بیشتر این نرخ ها با توجه به تورم موجود و نوسان بازارهای دارایی وجود ندارد. بر همین اساس آیا هدف سیاستگذار در خصوص بهره مندی ابزار عملیات بازار باز، تنها کاهش 2درصدی اوراق و رساندن نرخ آن از 22 به 20 درصد است؟

سوال دوم : آیا در ایران تحقیقی صورت گرفته که
برای کاهش یک درصد نرخ بازار بین بانکی (و احیانا نرخ اوراق بهادار دولتی)، چه میزان تزریق ذخائر از سوی بانک مرکزی لازم است؟

سوال سوم : با در نظرگرفتن نرخ سود اوراق به عنوان ابزاری در جهت کنترل نرخ سود بازار بین بانکی (که نرخ سود کوتاه مدت اقتصاد) است، بانک مرکزی در خصوص خرید سایر اوراق بهادار و احیانا نرخ های بلندمدت تر بهره در اقتصاد کشور برنامه ای ندارد؟ به یاد داشته باشیم که بانک مرکزی آمریکا در طول بحران مالی 2008 ، با هدف کاهش نرخ بهره بلندمدت آمریکا مدام سعی بر تزریق این ایده به بازار بود که :
" خانم ها ، آقایان ... انتظار شما در مورد بلندمدت ، دقیقا همان چیزی است که امروز و در کوتاه مدت فکر میکنید"

سوال چهارم : تا اینجا فرض بر اثرگذاری نرخ سود اوراق دولتی بر نرخ بازار بین بانکی بود. اما آیا به این موضوع فکر شده که بدلیل واگرایی احتمالی میان نرخ سود بازار بین بانکی و نرخ اوراق دولتی (و یا حتی انتقال با وقفه بسیار طولانی) ، سیاستگذار مجبور به تزریق حجم بالایی از ذخائر گردد؟

سوال پنجم : اگر بانکها برای اضافه برداشت، مجبور به ارائه این اوراق به عنوان وثیقه نزد بانک مرکزی باشند ولی برای تسویه بین بانکی فوری، نیازمند ذخائر باشند، این موضوع احتمالی واگرایی میان دو نرخ بازار بین بانکی و این اوراق را تشدید نمیکند؟

سوال ششم : وقت آن نرسیده تا همانند همان توجیهاتی که در خصوص اوراق مشارکت بانک مرکزی ارائه شده، پرداخت سود بالاتر بانک مرکزی به ذخائر بانکی به عنوان یک سیاست مکمل مورد تجدید نظر جدی قرار گیرد؟

سوال هفتم : در لابلای سخن سیاستگذار بیان شده که چون احتمال افزایش ارزش اوراق در طول زمان وجود دارد، به نفع بانک قرض گیرنده است که بدهی خود به بانک مرکزی را پرداخت کرده و این اوراق خود را (که به عنوان وثیقه نزد بانک مرکزی سپرده) دریافت کند. اما در این خصوص چند نکته مهم وجود دارد.

الف) آیا احتمال افزایش ارزش اوراق، به اندازه احتمال کاهش ارزش آن در طول مدت استقراض نیست؟

ب) می توان گفت تزریق ذخائر برای خرید اسناد خزانه دولت توسط بانک مرکزی و به جهت ایجاد تقاضا برای این اوراق، موجب افزایش ارزش اوراق و کاهش نرخ بهره خواهد شد. اما بد نیست به یک محاسبه ساده در این خصوص بپردازیم.

می‌دانیم ارزش بازاری اسناد خزانه، رابطه ای به طور عکس با نرخ سود آن دارد. اما بطور واقعی درصد "تغییر" در ارزش اسناد خزانه، متناسب با "تغییر" در نرخ سود آن نیست.

به‌عنوان‌مثال زمانی که نرخ بهره اوراق 22 درصد است (رقم نزدیک به واقعیت در شرایط کنونی کشور)، یک ورقه اسناد خزانه دولت با فاصلۀ یک سال تا سررسید، ارزشی معادل 81.96 خواهد داشت. حال تصور کنید نرخ 22 درصدی به 20 درصد (به میزان "متوسط نرخ درآمد مشاع بانکها" و نرخ سود بازار بین بانکی) برسد، ارزش اوراق از 81.96 تنها به 83.33 خواهد رسید.

بیایید یک نرخ رویایی را تصور کنیم ، مثلا نرخ 17.5 درصد (نرخ متوسط درآمدزایی بانکها از تسهیلات طی دو سال اخیر)، ارزش اوراق از 81.96 تنها به 85.1 خواهد رسید.

این به معنای آن است که نباید امیدوار بود کاهش شدید نرخ سود اوراق اولا سریعا به بازار بین بانکی و سایر نرخ ها در اقتصاد منتقل شود و همچنین به افزایشی شدید و معنی‌دار در ارزش اوراق و ترمیم شکاف دارایی - بدهی بانک‌ها و کاهش نیاز آن‌ها به ذخایر منتهی شود.

عباس دادجوی توکلی

@interestratemoney