💠💠 ادامه معرفی شخصیت‌ها و فحول علوم سیاسی و روابط بین‌الملل به همراه آثار و اندیشه هایشان:

💠💠 ادامه معرفی شخصیت ها و فحول علوم سیاسی و روابط بین‌الملل به همراه آثار و اندیشه هایشان :

🖌هانتینگتون از اولین کسانی بود که استدلال کرد علت تمام خشونت های دوران جنگ سرد در جهان، ظهور قومیت گرایی نبوده، بلکه تضادهای مربوط به تمدن های دیرینه است.

🖌لذا سیاستگزاران آمریکایی نمی بایست از خشونت های توحش بار و مشکلات کشدار در چچن متعجب می شدند. این جنگ مطلقا مناقشه ای تجزیه طلبانه نیست، بلکه نبرد مرگ و زندگی مابین دو تمدن مسیحیت ارتدوکس و اسلام است. جنگ یوگسلاوی نیز نبرد میان تمدن های ارتدوکس، کاتولیک و اسلام بوده است. (2)

🖌اولین نکته ای که هانتینگتون یادآور شده این است که اصل و اساسی که در واقع سازنده دید و عملکرد سیاسی در چند دهه گذشته بوده، یعنی نبرد ایدئولوژی، به پایان رسیده است.

🖌طبق نظر هانتینگتون، با از هم پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی در 90-1989، این وضع اکنون ازبین رفته است و به همین جهت، دیگر ایدئولوژی نمی تواند تعیین کننده نظام بین المللی باشد.

🖌نکته دوم مورد اشاره هانتینگتون، تضعیف دومین نیروی مهمی است که تعیین کننده تمام کشمکش های یکصد و پنجاه سال گذشته تاریخ بشر بوده و آن ناسیونالیزم است؛ البته ناسیونالیزمی که از انقلاب فرانسه برخاست و نه ناسیونالیزم به عنوان وطن پرستی که هزاران سال بین تمام ابنای بشر وجود داشته است.

🖌سومین نکته مورد نظر هانتینگتون این است که نوعی احیای جدید ملت گرایی وجود دارد که غیر از آن چیزی است که در قرن نوزدهم بوده است. این ناسیونالیزم جدید بشر در مقابل تمدن های بزرگ شکل گرفته که تاکنون حاکم بر تاریخ بوده و یکی از مهمترین عناصر آنان، فرهنگ و دین است. (3)

🖌هانتینگتون تمدن های زنده جهان را به هفت یا هشت تمدن بزرگ تقسیم می کند :

🖌تمدن های غربی، کنفوسیوسی، ژاپنی، اسلامی، هندو، اسلاو، ارتدوکس، آمریکای لاتین و در حاشیه نیز تمدن آفریقایی، به اعتقاد هانتینگتون تقابل تمدن ها، سیاست غالب جهانی و آخرین مرحله تکامل درگیری های عصر نو را شکل می دهد. خطوط گسل میان تمدن ها امروز جایگزین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد شده است و این خطوط، جرقه های ایجاد بحران و خونریزی اند. خصومت هزار و چهارصدساله اسلام و غرب در حال افزایش است و روابط میان دو تمدن اسلام و غرب آبستن بروز حوادثی خونین می شود.

🖌در عصر نو صف آرایی های تازه بر محور تمدن ها شکل می گیرد و سرانجام نیز تمدن های اسلامی و کنفوسیوسی در کنار هم، رویاروی تمدن غرب قرار می گیرند. در واقع، درگیری های تمدنی، آخرین مرحله تکامل دیگری در جهان نو است. (4)

🖌هانتینگتون عنوان می دارد: «تبلیغ ارزش های غربی به عنوان ارزش های جهان شمول، به تهییج واکنش هایی از نوع بنیادگرایی اسلامی کمک می کند که نقاط بسیاری از جوامع اسلامی را فرا گرفته است. عدم موفقیت ناسیونالیزم و سوسیالیزم عربی، زمینه جنبش «اسلامی کردن مجدد» در خاورمیانه را فراهم ساخته است.» (5)

🖌هانتینگتون توصیه می کند که غرب باید دامنه و قدرت نظامی کشورهای کنفوسیوسی - اسلامی را محدود سازد؛ از اختلافات و درگیری های موجود بین کشورهای اسلامی و کنفوسیوسی بهره برداری کند و گروههایی را که در درون تمدن های دیگر به ارزش ها و منافع غرب گرایش دارند، مورد پشتیبانی قرار دهد. (6)

🖌پیش بینی های وی روی سه نظریه پایه گذاری شده است :

🖌نظریه اول این است که بین اسلام و غرب یک کشمکش پنهانی و مخفی همیشگی وجود دارد که ناشی از تفاوت بین ارزش ها می باشد. غرب فردگرایی، مساوات و آزادی مطلق را تبلیغ می کند که اینها با ارزش های اسلامی قابل انطباق نیستند.

🖌نظریه دوم این است که بین دنیای عرب و دنیای غرب، یک موقعیت غیرقابل اصلاح وجود دارد; یعنی اختلاف منابع باعث می شود که دنیای عرب سیاست ضدغربی را پیش بگیرد.

🖌نظریه سوم این است که محور جدیدی به نام محور اسلام و محور کنفوسیوس می باشد که همان محوری است که باید اسلام و غرب را در نقطه مقابل یکدیگر قرار دهد.(7)

🔷 پی نوشت ها :

🔹1- مجتبی امیری وحید، نظریه برخورد تمدن ها، هانتینگتون و منتقدانش، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1375، صص 19-18.

🔹2- "رویارویی تمدن ها" ، ترجمه سیمین موحد، مجله سروش ، سال نوزدهم، شماره 832، 30/1/76، صص 7-6 .

🔹3- مجتبی امیری وحید، منبع پیشین، صص 124-122.

🔹4- همان، صص 23-22.

🔹5- همان، ص 84.

🔹6- همان، صص 32-31.

🔹7- لامان، "عوامل ارتباط بین اسلام و غرب"، دیدگاهها و تحلیلها، بولتن دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، سال دهم، شماره 103، مهر 1375، ص 38.
@Internationalrel
https://telegram.me/joinchat/BfQppT2P5y6W_DfImq6iYg