🔸آزادی و علت 🔸 …❗️هنگام سخن گفتن از دربرداشته‌های فلسفی و، به طور کلی‌تر، اجتماعی روانکاوی و نظریه روانکاوانه، نمی‌توان از این پرس

🔸آزادی و علت 🔸


❗️هنگام سخن گفتن از دربرداشته های فلسفی و، به طور کلی تر، اجتماعی روانکاوی و نظریه روانکاوانه، نمی‌توان از این پرسش همواره کم و بیش بغرنج پرهیز کرد که موضع روانکاوی در خصوص پنداره ی آزادی چیست؟ آیا اصلاً آزادی ربطی با روانکاوی لکانی دارد؟ در ظاهر، نمی توان به این پرسش آری گفت، به نظر می‌رسد که روانکاوی چندان به کار این پنداره نیاید؛ افزون بر این، روانکاوی دقیقا در دل نظریه اش- در نقطه ای که به برساخت سوژه مربوط می‌شود- نظریه ی "انتخاب اجباری" را بر می نهد، نظریه‌ای که خود را همچون مسخ عجیب و غریب آزادی بر می سازد. این انتخاب، که بنا به تعریف فرض می شود در بر دارنده نوعی آزادی باشد، دقیقا همانی است که از طریق آن سوژه چونان مطیع نظم نمادین و تعین یافته با آن سر بر میآورد. گذشته از این، ساختار این انتخاب اجباری (که لاکان با مثال مشهور "پول ات یا زندگی ات!" نشان می‌دهد) نه تنها بدین معناست که هیچ انتخابی در کار نیست، و این که در واقع فقط می توانیم یکی از دو چیز را انتخاب کنیم یا هر دو را از دست بدهیم، بلکه مستلزم یک پیچ دیگر هم هست. حتی آنچه به اجبار انتخاب میکنیم ضرورتا از این انتخاب، کاهش یافته یا محدود شده بیرون می آید ("زندگی بدون پول" یا، آنگونه که لاکان ضوابط این انتخاب را با بدیل "هستی یا معنا" بر می نهد: معنای سوژه در عرصه ی نمادین دیگری، محروم از آنچه این معنا را به هستی سوز پیوند می‌زند). نظریه ی لاکانی انتخاب اجباری- و نیز شکل تغییر یافته آن، یعنی شعار انقلابی "آزادی یا مرگ"، که در آن یگانه راه انتخاب آزادی همانا انتخاب مرگ و در نتیجه اثبات آزادی انتخاب است- قطعاً عناصر تعیین کننده ی بسیاری را در اختیار میگذارد که می‌توان در نقد شعارهای ایدئولوژیک آزادی و انتخاب آزادانه از آنها بهره گرفت، شعارهایی که نقش بس مهمی را در هژمونی اقتصادی و سیاسی سرمایه داری متاخر ایفا می‌کنند. با وجود این، آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد پرسش دیگری است: آیا روانکاوی امکان مفهومی از آزادی را در نظر می‌گیرد که نه تنها به این منطق "غیرسرکوبگر" (با این حال بیش از پیش کارآمد) سازوکارهای بازداری نافروکاستنی است، بلکه همچنین حتی قادر است با ساز و کارهای پیش‌گفته مقابله و آنها را خلع سلاح کند؟ به رغم همه بدبینی های موثق و -شاید باید افزود -"سالم" فروید و لاکان در خصوص "راه حل نهایی" نزاع‌ها و ستیزه گری های فردی و اجتماعی، واقعیتی که هم در نظریه و هم در عمل روانکاوی حک و ثبت شده باقی می ماند امکان تغییر کیفی واقعی است. به بیان دقیق‌تر، امکان تغییری که صرفاً مبادله ی یک پاتولوژی با یک پاتولوژی (مقبول تر) دیگر نیست، و نیز صرفاً فهم/ وقوف به ساز و کارهایی نیست که ما را تعیین می بخشند، بلکه امکانی است که مستلزم تغییری زمین ساختی در خود طرز کار این سازوکارهاست .و امکان‌پذیری این تغییر ابدا با بعد انتخاب اجباری بی ارتباط نیست، صرفاً دیگری انتخاب جباری نیست، بلکه تنها بر پس زمینه آن پدیدار می‌شود.
----------------------------------------

آلنکا زوپانچیچ/چرا روانکاوی؟سه مداخله/ترجمه؛علی حسن زاده، ص.44-43

#گزیده_مطالعات
#روانکاوی
@Kajhnegaristan