جهان همچون تصویر و اختگی:

جهان همچون تصویر و اختگی:
✍ رضا احمدی


به‌بیان هگلی، واژه ها قاتل حقایق‌اند و زبان به جهت صرف‌نظر کردن از واقعیت بیرونی است که می تواند بازنُمایی تحریف شده از حقیقت بیرونی باشد. بر این اساس ما با نادیده گرفتن امر بیرونی، نظام دال‌ها را برای ترسیم جهان عینی انتخاب می کنیم. و لذا درک ما از جهان که به میانجی زبان و امر نشانه ای ممکن می شود، دررون خودش یک امرِ پس زده و ناگفته دارد؛ اما این امر بیان نشده و پَس زده شرط سخن گفتن است. اگر بنا بود زبان همانند چیزی که ویتگنشتاین متقدم اظهار می کرد، هم‌شأن جهان عینی باشد، چیزی به اسم سخن گفتن ممکن نبود، سخن گفتن درباره‌ی جهان مدیون همین شکاف بین زبان و واقعیت است. اما همچنان که زبان در زنجیره‌ی دال‌ها نهایتا نمی تواند به معنای خودش قطعیت ببخشد، بلکه وعده‌ی گفتن حقیقت را می دهد، میل انسان نیز که همواره امر نشانه ای و زبانی است با وعده‌ی دست‌یابی به مطلوب، تا لحظه مرگ فاصله‌ی خودش را از آن مطلوب حفظ می کند. اینکه میل انسان هیچ وقت ارضا نمی شود و ارضا آن همیشه محکوم به شکست است، تنها عامل بازتولید خودِ میل خواهد بود. به زبان بسیار ساده، برای اینکه همواره قادر باشیم میل بورزیم و انگیزه زندگی داشته باشیم، باید این توهم را که هیچ وقت به آرزوهایمان نمی رسیم در خودمان زنده نگه داریم. توهم دسترس‌ناپذیری خواسته‌هایمان همان نکته‌ای است که لاکان به آن اختگی نمادین می گوید. اختگی نمادین بدین معنا است که اصلِ میل و طلب را با از دست دادن مطلوبِ میل حفظ می کنیم و بین آن دو یک مبادله‌ی نمادین بوجود می آوریم. بنابراین زبان همچنان که بُعد اختگی واقعیت بیرونی است، تجلی اختگی نمادین انسان نیز خواهد بود. به همین دلیل زبان نه تنها بُعد کنشی انسان نیست، بلکه وجه انفعالی کامل انسان است. زبان برای اینکه به فرد اجازه سخن گفتن دهد، تمام وجودش را تسخیر می کند و او را از هسته‌ی وجودش محروم می سازد و سپس بعنوان سوژه سخن گو به رسمیت می شناسد.
در این میان یک از پدیده های جالب توجه، فرصت سخن گفتنی است که تنها بواسطه ی تصویر صِرف در شبکه های مجازی مانند اینستاگرام پدید آمده و ما می توانیم با تصاویر سخن بگوییم. هر چند عموما ممکن است گمان کنیم در اینجا مجال بهتری برای اظهار نظر و ترسیم خودمان می یابیم، اما حقیقت این است که بُعد اختگی انسان بنحو مضاعفی در این نوع شبکه ها تقویت می شود. زیرا نظم بوجود آمده از طریق تصاویر نه تنها میل ما را به تعویق می اندازد بلکه ما بواسطه‌ی اینکه دیگران تصاویر زندگی شادمانه‌ی خودشان را نمایش می دهند از میل خودمان هم محروم هستیم؛ گویا دیگران بجای ما میل می ورزند. در اینستاگرام افرادی را تماشا می کنیم که غذای لذیذی را تهیه و می خورند، گروهی ماشین‌های دلخواهی دارند، گروهی در خانه‌های مجللی زندگی می کنند، برخی زندگی و عشق رمانتیکی دارند، تعدادی حق سخن گفتن یافتند و گروهی الگوی خیالی خودشان را نمایش می‌دهند. حتی در مواردی که ناخوشی ها، فقر و فلاک گروهی نشان داده می شود، ما از این حیث که کسانی هستند که به بدبختی دیگران توجه دارند، می توانیم کاملا مطمئن باشیم که به همدردی ما نیازی نیست. بنابراین فضای مجازی و آنچه به نمایش درآمده، تماما تجلی بُعد اختگی انسان است. اما تنها راه ممکن برای رهایی از این اختگی، اطمینان کامل به چنین شبکه هایی است؛ باید وانمود کنیم حالا که تو به من حق سخن گفتن و به نمایش گذاشتن تمام امیال را می دهی، پس من بدون ترس از رسوایی تا انتهای چنین نمایشی پیش خواهم رفت. زمانی که تمام کاربران حاضر باشند فرصت سخن گفتن در چنین شبکه های را پیش از خودشان جدی بگیرند و از رسوایی ترسی نداشته باشند، به سرعت محدودیت ها و دست‌های فریبکار «دیگری نمادین» آشکار خواهد شد. به همین جهت برای رهای از بعد ایدئولوژیک چنین شبکه‌هایی باید آنها را حقیقتا جنبه ی جدیدی از هسته نمادین خودمان تلقی کنیم. و نیز برای اینکه در چنین عرصه ای کنش‌گر باشیم باید مرز بین گفتنی ها و ناگفتی ها را نادیده بگیریم.تا زمانی که از گفتن و نشان دادن برخی امور پرهیز داریم، در واقع دیگری و سوپر اگوی مندرج در این نوع فضاها را تایید می کنیم.
@Kajhnegaristan