«شاهد، مسئولیت و تمامیت خواهی». ✍ دکتر قنبر پور

" شاهد،مسئولیت و تمامیت خواهی"
✍ دکتر قنبر پور


جورجیو آگامبن توضیح می دهد که در زبان لاتین برای "شاهد" دو کلمه هست: اولtestis که واژه "شهادت,testimony" نیز از آن می آید و به لحاظ ریشه شناختی بر شخصی دلالت دارد که در یک محاکمه یا دعوای حقوقی میان دوطرف مدعی در جایگاه شخص ثالث قرار می گیرد،
دوم کلمهsuperstes به شخصی اشاره دارد که چیزی را از سر گذرانده است و خود نیز رویدادی را از آغاز تا پایان تجربه کرده است و بنابراین می تواند نسبت به آن شهادت دهد. ولی بدیهی است که شخص ثالث نیست.
همانند آنانکه در" آشویتس"بودند و برای زنده ماندن مجبور بوده اند حتی در ظاهر هم شده خود را نه موافق که همسو و همرای" آشویتس"، قوانین آن و اداره کنندگان آن نشان دهند و کارنامه عملی و زندگی روزانه شان نیز "التزام عملی" آنها را نشان دهد.
بنابراین اینجا "ماندگان در چهاچوب زندگی اردوکاهی" یک "بازمانده یا همان" superstite" هستند.همانگونه که prime leviدر کتاب هومو ساکر- ۳ این چنین بود. شهادت یک باز مانده،شهادت یک شخص ثالث نیست و هیچ ربطی به گرد آوری شواهد برای یک محکمه را ندارد. لوی می گوید"زندگی در اردوگاه، برادری در ذلت است.زیستن در آن ناحیه خاکستری" grey zone"که در آن قربانیان بنوعی(برای پذیرفته شدن، قانونی زیستن، رسمیت یافتن)جلاد می شوند و جلادان قربانی.
همانکه لوی می نویسد"جلاد و قربانی به یک اندازه پست اند.
میلان کوندرا تاریخ تمامیت خواهی را تاریخ عکسها، تاریخ فیگورها، تاریخ لباسها و کلاهها، ریشها و سبیلهاو مراسم کارناوالی می دانست: گویی حاکمان و آحاد مردم خود را نه برای مواجهه با زندگی و مسئولیتها که برای حاضر شدن در برابر عکاسها، قرار گرفتن در برابر دوربین و"او" آماده می کنند و می کرده اندو دیگر"هیج".
و کافی است عکسهای چهار دهه گذشته آدمها و حضور آنها در صحن زندگی رسمی را مروری کنی: گویی غیر از این تغییرات و پرده آرایی های فیگوراتیو درقیافه آدمها و دیوارها و چهارراهها و میدانها و ادارات چیز دیگری نبوده است: تنها و تنها یک"هیچ" و دیگر"هیچ".
اگر به میلان کوندرا توسل جوییم: آنچه به عنوان ذات هستی تمامی خواهی برجای می ماند چیزی نیست جز:تاریخ عکسها و زندگی فیگوراتیو ، یعنی زندگی از جدیت خود خالی می شود و به حد مراسمی تکراری برای "آماده شدن دائمی برای قرارگیری در برابر عکاس(عکس برای ارائه به کسی که وجود ندارد) فرو کاسته می شود ؛ و این تنها شامل حاکمان و بهره مندان از خوان قدرت و روابط پشت پرده محدود نمی شود واین سوال همیشه لا جواب می ماند که
در تاریخ عکسها و زندگی فیگوراتیو، براستی جلادان و قربانیان به کجا نگاه می کنند: او کیست و چه معنایی دارد؟"مثلث لکانی تمامیت خواهی: خیال- واقعیت- نماد"، امر واقع ندارد: ارجاع و بنای همه چیز بر پایه"یک هیچ تمام عیار"؛ ودر غیاب" امرواقع" حلقه های برومه ای زندگی تمامیت خواه هیچوقت "وجود" نداشته است و از قبل "وجودی"ازهم گسسته بوده است.
آگامبن از زبان لوی بیان می کند: مسئولیت به معنای دقیق کلمه، درهم پیوستگی تنگاتنگی با مفهوم تقصیر" culpa"دارد.
و ما بازمانده ها بمعنای دقیق کلمه "مسئولیم" که از این برزخ عبور کنیم و ایران را برای آنها که خواهند آمد بگونه تحویل دهیم که بدون تقصیر و آزاد و رها در آن زندگی کنند و شاد باشند.


@Kajhnegaristan