●انیشتین می‌گوید، جهان دو بار بر ما ظاهر نمی‌شود و آن یک باری که بر ما ظاهر می‌شود از طریق بهترین‌های علمی ماست

●انیشتین می گوید، جهان دو بار بر ما ظاهر نمی شود و آن یک باری که بر ما ظاهر می شود از طریق بهترین #تئوری های علمی ماست.

تئوریهای علمی ما نه در جهان واقع یا بعد #واقع هستند و نه در #واقعیت یا بعد #تصویری، آنها فقط و فقط در بعد #سمبولیک موجودیت دارند و به نظر انیشتین تنها در این بعد است که جهان بر ما ظاهر می شود. بعد سمبولیک بعد #کلمه است، بعد سمبول است، بعدی است که تنها بر این موجود متکلم یعنی انسان گشوده است و بر او به عنوان یک مشاهده گر حاکم است

-به عقیده لکان هر شناختی نوعی بازشناخت است. بشر فقط چیزی را می شناسد که قبلاً نامیده شده است. #کشف یعنی مرتبط کردن یک #مدلول جدید به یک #دال که قبلاً وجود داشته است و معمولاً این #دال از یک شاخه دیگر علم و یا مقوله فلسفی و یا شعر و ادبیات به عاریت گرفته می شود. این کار یعنی همان به وجود آوردن متافورهای جدید. یعنی دالی که قبلاً در ارتباط با یک #مدلول دیگر بود.

-آیا این موضوع همان #فلسفه_مکملی بوهر نیست؟
با توجه به این مطالب متوجه می شویم که علم در واقع در ابتدا در بعد سمبولیک است که به پیش می تازد و علم در بعد تصویری فقط می تواند در راهی که قبلاً در بعد سمبولیک به رویش گشوده شده است طی طریق کند. آیا هیچ توجه کرده اید که در هر تحقیقی تلاش بر این است که یک هیپوتز را اثبات یا رد کنند؟ هیپوتز نقبی است که در بعد سمبولیک زده می شود و تجربه در طول این نقب پیش می رود ( یا پیش نمی رود اگر نقب درست زده نشده باشد ).

« #الکساندر_کویره » Alexandre Koyré فیلسوف معاصر که عمدتاً درباره تاریخ و فلسفه علم و تکنیک کار کرده است معتقد است که این تجربه نیست که ما را به مفهوم هدایت می کند بلکه موجودیت قبلی #مفهوم است که اجازه خواندن تجربه و بعداً دسته بندی تجربیات را در یک تئوری می دهد. او می گوید: « انقلابات علمی قرن بیستم عمدتاً انقلابات تئوریک هستند که نتیجه آنها نه مرتبط کردن بهتر داده های تجربی با یکدیگر، بلکه بدست آوردن یک مفهوم جدید از واقعیت عمیقی است که بستر این داده ها را تشکیل می دهد ».

✍میترا کدیور


@Kajhnegaristan