یادداشتی درباره ترامپ، بن سلمان و پهلوی

یادداشتی درباره ترامپ، بن سلمان و پهلوی
✍ سیاوش طلایی زاده


در حالی که هسته سخت حاکمیت امروز بی پرواتر از همیشه سیمای سرکوبگر خود را به نمایش میگذارد و لایه نرم و اخته حاکمیت (اصلاح طلبان) مبتلا به مرض بی تصمیمی است زمزمه هایی از سیاستی دیگر در گوشه و کنار ایران شنیده میشود که به گمان ما #مثلث_ترامپ_بن_سلمان_پهلوی بهترین نمایندگان آنند. مثلثی که خود را به عنوان "جایگزینی" برای حاکمان کنونی معرفی میکند و از حمایت گروههایی از مردم نیز برخوردار است. در این یادداشت میکوشیم دمی بر عناصر تشکیل دهنده این سیاست درنگ کنیم.

۱. به گمان ما مهمترین عناصر تشکیل دهنده این سیاست یکی آرمانشهر #جامعه_مرفه است و دیگری تحقق عملی #اراده.
الف. آرمانشهر جامعه مرفه: هنگامی که از حکومت پهلوی در برابر حکومت فعلی دفاع میشود معمولاً بر دو نکته تأکید میشود: نخست وضعیت معیشت و رفاه مردم و دوم برخورداری از سطحی از آزادیهای فردی و اجتماعی (آزادی پوشش، وجود مراکز تفریحی چون کاباره و...). شاید "لب ساحل" بهترین مکان تعین این آرمانشهر باشد: یعنی زمانی که مردم از حداقلی از رفاه اقتصادی برخوردارند و می توانند اوقات فراغت خود را به شادی در مکانی بگذرانند که در آن علی رغم آزادی و راحتی "کسی مزاحم کسی نمیشود".
به نظر میرسد شاهزاده جوان عرب نیز چنین آرمانشهری را دنبال میکند: مهمترین اصلاحاتی که وی در طول ماههای گذشته اجرا کرده بر به رسمیت شناختن حقوق و آزادیهای فردی متکی بوده است. و با توجه به نعمت نفت برای این کشور تأمین رفاه اقتصادی در کنار آزادیهای فردی وجهه اصلی همت بن سلمان است.
در مورد ترامپ نیز صرف یادآوری شمایل او برای درک این آرمانشهر کافی است: پیرمرد ثروتمند و کامجویی که به حداکثر "لذت" دسترسی دارد.
سیاست #سرکوب_میل (اصولگرایی) و #انکار_میل (اصلاح طلبی) در پررنگ شدن این آرمانشهر کامجویانه در میان گروههایی از مردم نقش اساسی داشته است: امروز بخش عظیمی از مردم خسته از شعارهای چهل ساله در جستجوی حداقلی از رفاه و امکان کامجویی هستند.
ب. اراده: در کنار شباهت محتوایی بالا هر سه ضلع این مثلث با تحقق قاطعانه و بی پروای اراده خود "فرم ناب" را به نمایش میگذارند. ترامپ که در طول کمتر از یک سال ریاست بر کاخ سفید تقریباً به همه وعده هایش عمل کرده است. بن سلمان نیز در اجرای اصلاحات خود فارغ از نظر اولیگارشی حاکم یا تشکیلات فقاهتی مصمم است و خاندان پهلوی به ویژه شخص رضاشاه نیز بی اعتنا به لفاظیهای روشنفکرانه با "چکمه های" خود "مدرنیته را به ایران آورد". در حالی که حسن روحانی همه امیدها را به یأس تبدیل کرد همتای امریکایی او به تمام وعده هایش جامه عمل پوشاند؛ در حالی که "بزدلی" خاتمی و اصلاح طلبان تحقق هر اصلاحی را منتفی میساخت، شاهزاده عرب بدون هیچ پشتوانه نظری خاصی اهدافش را پیش برده است. حامیان "شاهزاده" ایرانی نیز از او پوشیدن "چکمه های پدربزرگ" را مطالبه میکنند.
مرض بی تصمیمی و اختگی اصلاح طلبان در برجسته شدن این سیمای اراده گرا نقش محوری داشته است.
۲. ترکیب محتوای آرمانشهر رفاه و کامجویی با فرم اراده گرایی در عرصه سیاست چه چیزی به دست می دهد؟
سیاست فاشیستی. شمایل هیتلر و موسولینی را به خاطر آورید که چگونه با اراده خود جهانی را دگرگون کردند. و وعده فاشیستها را برای جبران تحقیرهای تاریخی و دستیابی به وضعیتی که در آن امکان کامجویی مطلق وجود دارد. سیاست فاشیستی عرصه تحقق اراده برای دستیابی به این وضعیت ارضای کامل است. و از همین رو هم ترامپ به گرایشهای فاشیستی متهم است و هم خصومتهای آشکار بن سلمان با ایران که خبر از جنگ تسلیحاتی در منطقه میدهد رنگ و بوی فاشیستی دارد. و البته سیاستهای فرهنگی دوران پهلوی نیز نیاز به یادآوری ندارد.
فراموش نکنیم که قاعده اصلی در سیاست فاشیستی بدل شدن "استثناء به قاعده است": "خطر دائمی تروریسم" یا خطر "پناهجویان" نمونه ای از همان عامل مزاحمی است که تصمیمات حاکم فاشیست را روا میسازد. یهودیان در جنگ دوم جهانی چنین نقشی را بر عهده داشتند.
امروزه به قول #آگامبن غلبه نگاه امنیتی به سیاست، فروکاستن نقش مردم به "افکار عمومی" و فقدان هرگونه عامل یا نهادی که مسئولیت شرایط کنونی را بر عهده بگیرد، گفتمان وضعیت استثنایی را به گفتمان بی چون و چرای سیاست معاصر تبدیل کرده است. گفتمانی که بوی بازگشت فاشیسم میدهد.
۳. بر ماست که ضمن نقد بی پروای هسته سخت و لایه نرم حاکمیت، به دغدغه #لاکان در مورد می ۶۸ نیز نیم نگاهی داشته باشیم: هدف جایگزین کردن "یک ارباب با اربابی دیگر" نیست؛ هدف برچیدن تمامی مناسبات سلطه است.

@Kajhnegaristan