❗️ «فانتزی ای در مقام ایدئولوژی» ❗️. ✍ رضا مجد …

❗️"فانتزی ای در مقام ایدئولوژی"❗️
✍ رضا مجد
#بازنشر


📙فانتزی و ایدئولوژی از نظر کارکرد و سازوکار خیلی به هم دیگر شبیه هستند، یکی در عرصه ی فردی و دیگری در عرصه ی اجتماعی، نوعی برساخت خیالی که هم وجه سلبی دارند هم وجه ایجابی، گذشته از وجه سلبی، وجه ایجابی آنها باعث می شود از اضطراب اشیاء و جهان و رویدادهایش ایمن بمانیم، و جهان ما را نبلعد، و گسست ها و چاک هایی که واقعیت به واسطه ی هجوم و مداخله ی امر واقعی بر می دارد از نو بخیه دوزی بشود، جهان نابسامان به سامان شود.

فانتزی و ایدئولوژی فریب است ولی این خصلت فریب باعث می شود یک چیز ناامن و ناآشنا به چیز امن و آشنا تبدیل شود، به چیزی قصه گون، به چیزی که سرآغاز و سرانجام دارد، و این یعنی آرامش، راحت شدن خیال از چیستی موضوع، و این که بالاخره می دانیم چه خواهد شد؟ و چرا شد؟
استرس زاترین و مضطرب ترین حالات وقتی است که نمی دانیم چه پیش خواهد آمد؟ یا جهان چیست؟ یا واقعیت چیست؟ پس فریب فانتزی و ایدئولوژی بهتر از عریانی واقعیتی است که نمی دانیم چیست؟

. ولی در وجه سلبی آن، ما را از امر واقعی و دانش حاصل از آن محروم می کند، و امر واقعی را به کل از ساحت بشری طرد می کند، و جهانی عاری از گسست و آشوب و نفی برمی سازد. کارآمدی ایدئولوژی بخصوص در عرصه ی اجتماعی و سیاست ورزی بسیار چشمگیر است، و به نظر ما نقد باید از این عرصه ها شروع شود، از فانتزی و ایدئولوژی، که تمامیت ها و انسجام ها و کلیت ها را ساخت می دهد، لحظه ی نقد لحظه ی امتناع و طرد و اغتشاش است، لحظه ی عدم انسجام و گسست ها، و روایت و صورت بندی منطق این گسست ها و امتناع ها.
نقد نباید همپای فانتزی و ایدئولوژی، آهنگ آرامش و انسجام بنوازد( آهنگ "همه چی آرومه" ) بلکه نقاب از رخ این آرامش ظاهری برانداخته و آشوب زیرین آن را عیان کند.📙



@Kajhnegaristan