این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
به جای تبریک عید. ✍️ محمدمهدی اردبیلی.. بخش دوم:
به جای تبریک عید
✍️ محمدمهدی اردبیلی
بخش دوم:
🔆در عید نوروز چیزی وجود دارد که در نظر اول کاملاً ضدانقلابی است: تکرار. تکرار مفهومِ مورد علاقۀ محافظهکاران است. برای آنها، همین که هر سال چیزی تکرار میشود، فینفسه آن را ارزشمند میسازد. عید نوروز، عید تکرار است؛ این تکرار ابتدا از طبیعت وام گرفته شد و سپس با متصلبسازیِ آن به مراسمی محافظهکارانه بدل شد. به بیان ساده، چیزی تکرار میشود، و ما انسانها، دقیقاً به دلیل میلمان به بقا و صیانت از نوع، همین تکرار را پاس میداریم. طبیعت درجا میزند؛ سرد میشود و گرم میشود و بازهم سرد میشود و گرم میشود، و ما دقیقاً همین تکرارِ بیپایان را جشن میگیریم.
اما همین مفهوم تکرار، واجد نوعی رادیکالیته است که شاید بتواند آن را نجات دهد. طبیعت در مقام تکرارِ مطلق، یادآور برداشتی از زمان است که چندین قرن است در فرهنگ مردم این سیاره جایی ندارد: زمان اسطورهای زمانِ دورانی است. همه چیز تکرار میشود و بازهم تکرار میشود: از ازل تا ابد. از منظر اسطورهای، زمان، و به تبع آن تاریخ، برخلاف برداشت امروزی ما، نه خطی، بلکه دورانی است. تاریخ نه آغاز دارد نه پایان، چرا که «از هیچ، هیچ به وجود نمیآید» و به همین دلیل زمانی وجود ندارد که جهانی در آن نباشد و زمانی نیز نخواهد بود که جهان معدوم شود. جهان دائما تکرار میشود (نظریۀ جهان ادواری). سنت تمدنیِ ابراهیمی (یهودی-مسیحی-اسلامی) در برابر این زمانِ تکرارشونده میایستد و برداشتی خطی از زمان را مطرح میکند که آغازی دارد (خلقت)، لحظهای کلیدی دارد (میلاد مسیح یا هجرت پیامبر اسلام و ...) و پایانی (روز قیامت: آخرالزمان). برداشت فیزیک مدرن از زمان نیز دقیقاٌ همین برداشت ابراهیمی را، منتهی به شکلی سکولارشده بازگو میکند: فقط به جای خلقت، «بیگ بنگ» را قرار میدهد و به جای لحظۀ کلیدی، «اکنون» را و از پایان الهیاتی تاریخ نیز «غایتزدایی» میکند و به جای آن بر ایده پیشرفت در معنای مدرنِ مد نظر روشنگری تمرکز میکند. تاکید بر تکرارِ زمان، به نوعی بازگشت به اسطورههای پیشین است. در این معنا، تکرار نوعی ارتجاع است. اما آیا میتوان این تکرار را به معنایی فهمید که نه محافظهکارانه و مرتجعانه، بلکه پیشرو و انقلابی باشد. میتوان دو نظریۀ رقیبِ خطی و دورانی را باهم درآمیخت. در اینجا قصد ندارم مبانی نظری و فلسفی این همآمیزی را تبیین کنم. اما به بیانی بسیار ساده میتوان این درهم آمیزی را با ترکیب کردنِ دو شکل «دایره» و «خط» نشان داد. نتیجه در فلسفۀ هگل پدیدار میشود، زمان به مثابۀ مارپیچ. مارپیچی پیشرونده و واگرا را تصور کنید که هرچه ادامه می یابد بیشتر از مرکز دور میشود. در این مارپیچ هر چیزی هم تکرار میشود و هم تکرار نمیشود. در واقع هر نقطهای تکرار نقطهای است که در ۳۶۰ درجۀ قبل تکرار شده است، اما این بار در سطحی بالاتر. این درهم آمیزی زمان ابراهیمی-یونانی، در فلسفۀ هگل ممکن میشود. اجازه دهید به موضوع اصلی این یادداشت بازگردیم.🔆
@Kajhnegaristan
ادامه 👇👇👇