«درمانهای روانکاوی پسیکوز» (جنون) 🇫🇷. ✍ نوشته و ترجمه؛ فرزام پروا/ روانکاو

"درمانهای روانکاوی پسیکوز" (جنون)🇫🇷
✍ نوشته و ترجمه؛ فرزام پروا/ روانکاو


پسیکوز چشمه ای بود که با بررسی آن، در کنار خواندن دوباره فروید، ژاک لکان هم مکاتب نوظهور روانکاوی را سر جایشان نشاند، و هم مسیری برای روانکاوی پیدا کرد که آن را از تنگناها و بن بست هایش نجات بخشد، تنگناهایی که ناشی از بازگشت فروید به سنت یهودی مسیحی و نام پدر بود، و در پایه ریزی انجمن بین المللی روانکاوی بر پایه مدل ارتش و کلیسا نمود می یافت. (و هنوز هم نمود دارد!) مسیر لکان با عطف توجه به زبان شناسی شروع شد، اما بسیار از مباحث «زبان شناسانه» که تنها با کمرنگ کردن چند پهلویی، یا حذف پدیده جنون از پدیده های عالم هستی، امکان پذیر می شوند فراتر رفت. در زبان پسیکوتیک، «بی معنا» جایگاه رفیعی دارد – و کیس شربر، کیس معروف فروید، آن را به روشنی نشان می دهد. «ایدئال پوزیتیویسم منطقی [به عبارت دیگر، ایدئال ویتگنشتاین]، دقیقا این است که زبانی خلق شود که اجازه فرمولاسیون بی معنا را ندهد. اگر ما لکان را دنبال کنیم، ویتگنشتاین به وسیله منطق ریاضی، پسیکوزش را به واقعیت در آورد»(۱). لکان به پسیکوز ویتگنشتاین اشاره کرده، و ما می بینیم که زبان شناسی با چنان معلولیتی، تنها هنگامی در مورد زبان حرف قابل اعتنایی زده، که نظریه پرداز مورد نظر، خود پسیکوتیک بوده است!

حال اریک لوران، رئیس سابق جامعه جهانی روانکاوی، در مقاله ای به نام «درمانهای روانکاوی پسیکوز»(۲)، مسیری را که لکان در درمان روانکاوی خود پسیکوز پیدا کرده نشان می دهد، و مخصوصا تصویری از معلولیت تئوری های مختلف زبان شناسی، که پدیده پسیکوز را درز گرفته اند، ارائه می کند. از نظر او دپارتمانهای زبان شناسی دانشگاهی، شیفته و ذوق زده پروژه چامسکی هستند که در دهه ۱۹۶۰ شروع شده بود، و قوانین جهانی زبان را جستجو می کرد، و در این تلاش تمام چند پهلویی فطری زبانها را به کنار می نهاد. پروژه ای که محکوم به شکست بود. با هم نکاتی از مقاله جامع اریک لوران را مرور می کنیم:

۱ – وقتی در مورد مقاله لکان (پرسشی در مورد هر گونه درمان احتمالی پسیکوز) صحبت می کنیم، در مورد متنی صحبت می کنیم که اثر یک صاعقه را داشته است…[لکان در این مقاله روی این نکته انگشت می گذارد] بازگشت به فروید، پیش از آنکه فرد در تعبیر دوباره او گم شود… هشدار این مقاله دال بر این بود که پیش از آنکه با سرعت تمام در مسیری پیش بروید که از آن ناآگاهید، برای لحظه ای بایستید و روش فروید با شربر را دوباره بخوانید.

۲ – آنچه [در سوژه پسیکوتیک] در خطر [از دست رفتن] است، ارتباط سوژه با خود زبان است… افق درمان محتمل بدین ترتیب استقرار یک دلالت جدید است پس از تهاجم توسط یک ژوئی سانس غیرقابل نامیدن، توسط یک مکانیسم سائقی که بدن پسیکوتیک را خارج از کارکرد مناطق شهوتزا مورد تهاجم قرار می دهد.

زبان سوژه پسیکوتیک با تلاشی برای نامیدن ژوئی سانس غیر قابل نامیدن مورد اقامت قرار گرفته است. «زبان بنیادین» همانطور که شربر خود را بیان می کند، مکانیسمی که برای هر پسیکوزی مشترک است آشکار می کند: برقراری استفاده خاصی از زبان برای تو گذاشتن لبه ژوئی سانس. این آن چیزی است که در کلینیک فرویدی از آن به عنوان «دوباره ساختن جهان» [توسط سوژه پسیکوتیک] یاد می شود.

۳ – نام پدر اثرات معنی را تضمین می کند، اثر فالیک را گارانتی می کند، و معنای سکسوآل را ثبات می بخشد… اگر پدر به عنوان ضامن برداشته شود، به عنوان آنجه ثبات دال/ مدلول را تضمین می کند، دلالت فالیک ناپدید می شود، و سوژه توسط غیر قابل نامیدن مورد تهاجم قرار می گیرد.

[در پسیکوز] چون دیگر هیچ گارانتی در سمت متافور پدری وجود ندارد، ضروریست که دست به دامان یک نوع نئومتافور شد، ثبات دال/ مدلول توسط یک عملکرد، توسط پدیده ای که نام پدر غیر استاندارد می تواند باشد، اگر بخواهیم اصطلاح ژک آلن میلر را قرض بگیریم. خدای شربر در ارتباطش با شربر مانند یک بزرگ دیگری غیر گارانتی شده عمل می کند. فقط با اطمینان دادن به خودش در مورد ژوئی سانس بزرگ دیگری است که چیزی ثبات می یابد.
۴- [بعدها لکان با جمع بستن نام پدر نشان می دهد که] بزرگ دیگری، زبان، مسئولیت نامیدن ژوئی سانس را بطور یکجا بر عهده می گیرد. بزرگ دیگری به طور بنیادی خط خورده است، بطور بنیادی بدون گارانتی است. ژوئی سانس همیشه اضافه است، [و] جائیست که نامی ندارد.ادامه👇

@Kajhnegaristan