❗️ «همدستی ایدئولوژی و سرمایه و قدرت» ❗️

❗️"همدستی ایدئولوژی و سرمایه و قدرت"❗️
✍ رضا مجد


📙قدرت هیچ وقت برهنه نیست، و آنچه ما به شکل برهنه تجربه اش می کنیم شکل رسوا شده و مازاد آن است، در حالی که در پس این برهنگی، پوشیدگی به غایت پیچیده ای در کار است، که من در این نوشته سعی می کنم شمه ای از آن را بیان یا عیان بکنم.
با ماکیاول شروع می کنم، ماکیاول معتقد بود که طبقه ی مسلط برای دوام قدرتش نیاز دارد که استحاله ای در فرم قدرت، ایجاد کند، بدین صورت که قدرت خشن و سرکوبگر، به قدرتی نرم و قابل قبول برای عموم، استحاله یابد، طوری که فرمانبرداری به شکل توافق آزاد سوژه های فرمانبر صورت گیرد، یا به نظر برسد، چرا که فرمانبری اگر به زور و خشونت متکی باشد، نه دست یافتنی است و نه قابل حفظ و دوام.

⚠️ پس این سلطه باید به صورتی اعمال بشود که سوژه ای که درون آن خود را باز می یابد، بدون کمترین مقاومت، تن به فرمانبرداری بدهد. به همین خاطر در اینجا همبسته ای یا به نوعی، همدستی ای نیاز است که این امر را به صورت هرچه نامحسوس تر و زیرپوستی تر اعمال نماید و این همدست چیزی نیست جز ایدئولوژی.
بدون پرداختن به ایدئولوژی و ایدئولوژی ها نمی توان تصویر واضحی از انقیاد و استثمار و استعمار افراد و توده ها و چگونگی به سلطه کشیدنشان داشت. بازتولید اجتماعی صرفا بر اساس باز تولید کار متحقق نمی شود، این دو مقوله، با مقوله ی سومی بنام ایدئولوژی، سه ظلع یک مثلث سلطه را تشکیل می دهند.

⚠️اگر یک کارگر را مثال بزنیم و شرایط اجتماعی و فردی و جمعی اش را لحاظ کنیم، متوجه می شویم که کارگر خدماتش را از طریق فروش نیروی کارش عرضه می کند و در اینجا آنچه به عین و در ظاهر دیده می شود تجسم مادی بازتولید نیروی کار، دستمزد است، ولی اگر این سطح ظاهر را خراش دهیم متوجه خواهیم شد که تنها دستمزد نیست که باعث بازتولید نیروی کار می شود بلکه سیستم پیچیده ای از شبکه های ایدئولوژیک است که خیلی قبل تر از اینکه کارگر، کارگر شود، در حال بافتن زنجیر انقیاد و سلطه و استثمار بر قامت کارگر است.

⚠️وقتی به تاریخچه ی زیستی این کارگر نگاهی بیندازیم متوجه نقش پررنگ ایدئولوژی خواهیم شد که چگونه در پی تثبیت اقتدار و تداوم سلطه و وضعیت موجود است، آنهم از طریق نهادهایی که همبسته ی نظم موجود و خود برآمده از بطن اقتدار هستتد، منجمله نهاد آموزش و پروش، نهاد خانواده، نهاد های سیاسی و غیره.... ، و اینکه این نهاد های اقتدار پیشینی هستند یعنی قبل از اینکه سوژه ای بنام کارگر ساخت یابد پیشاپیش نهادهای سلطه و اقتدار مستقر هستند.
این نهادها پیشاپیش کارگر را به سوی سلطه و انقیاد سوق می دهند و همچنین بازتولید نیروی کار و تضمین عدم طغیان و سرکشی کارگر در قالب یک سوژه ی اجتماعی و بهنجار و مطیع.

⚠️حتی اخلاقیات هم به نوعی سویه ای از ایدئولوژی هستند برای برپاداری و ضمانت ماندگاری و تثبیت و ثبات وضعیت موجود. تا به حد امکان از سوژه های اجتماعی سوژه های بهنجار و سازگار و مطیع و منقاد قانون که خود نیز در خدمت تداوم وضعیت موجود است، بسازد. هرچند که دامنه ی بحث وسیع است و با پی گیری آن می توان به ساختارهای ریشه ای رسید به ساختارهایی که به نوعی آزادی عمل را و عدالت را برای یک عده ای معدود که خود را وارث زمین می دانند به ارمغان می آورد، ولی به همین بسنده می کنم و در فرصتی دیگر به شکل گیری و چگونگی قوام سوژه ی سلطه و انقیاد خواهم پرداخت، اینکه چگونه یک فرد تبدیل به سوژه ی اجتماعی یا به بیان بهتر، تبدیل به سوژه ی سلطه می شود.📙



@Kajhnegaristan