این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
📍 هیچکاک با آموختههایش از روانکاوان دریافته بود که بیشتر این زنان مشتاق دیدن تصویر زنی زیبا و فریبنده هستند که موقعیتی برتر از خو
📍 هیچکاک با آموختههایش از روانکاوان دریافته بود که بیشتر این زنان مشتاق دیدن تصویر زنی زیبا و فریبنده هستند که موقعیتی برتر از خودشان داشته باشد، اما دچار عذاب و شکنجه شود و بلایی به سرش بیاید. به عبارت دیگر اندرز مشهور هیچکاک به بهرهجویی کارگردانان از دو عنصر روانشناختی ناشی میشود که عبارتند از سادیسم و حسد زنانه که برانگیزانندهی بخشی از مخاطبان به تماشای فیلم است. ناگفته پیداست که عنصر سادیستی در جلب مخاطبان مرد نیز اثرگذار است و چه بسا که این دو مستقل از هم نیز نقش ایفا کنند.
📍 سرگیجه در ضمن بیانیهای در نقد عشق رمانتیک هم هست و پیوند آن با دیوانگی را نشان میدهد. کل روابط عاشقانهی نهان شده در فیلم از سویی نافرجام است و از سوی دیگر نامعقول و دیوانهوار.
📍در آنجا فروید از خصلت وسواسگونهی امر شگفتانگیز سخن میگوید و پیوندش را با مرگ بررسی میکند. مرکزیت مفهوم مرگ در سرگیجه و تکرار شدن مضمونها در آن را میتوان بر اساس این سرمشق رمزگشایی کرد. به ویژه که ترکیبهایی سه تایی در فیلم مدام تکرار میشود. سه نفر از بلندی پرتاب میشوند و میمیرند، سه زن (کارلوتا، مادلن، جودی) با هویتهای دروغین در فیلم حضور دارند که انگار یک نفر هستند و مدام هم به هم تبدیل میشوند، و سه زن (میج و مادلن دروغین و جودی) هستند که با اسکاتی ارتباطی عاشقانه برقرار میکنند.
📍ژیژک در نقدی که بر سرگیجه نوشته از ایدههای ژاک لاکان برای توضیح پیوند میان عشق و مرگ بهره جسته است. از دید لاکان استعلای میل جنسی تنها به جنسیتزدایی از موضوع نمیانجامد، بلکه آن را نابود میسازد. یعنی استعلا تنها به خلاقیت و زایندگی بیشتر منتهی نمیشود، که در ضمن میتواند با تبدیل کردن، سوژهی میل به چیزی در میان سایر چیزها، آن را از مرتبهی وجودی آغازیناش خلع کند و به این ترتیب آن را بمیراند.
📖ادامه مطلب در
http://jameaecinema.ir/vertigo/
@Kajhnegaristan