🔸معنا از نظر دریدا🔸. به قلم: احمد بدری

🔸معنا از نظر دریدا🔸
به قلم: احمد بدری
قسمت دوم


دریدا استدلال می‌کند که نظریه‌ی افلاطون درباره‌ی برتری گفتار بر نوشتار، یک شیوه‌ی اعتبار بخشی به زبان بود که در آن، زبان به وسیله‌ی متکلّم خاصی ثبات می‌یافت و از این رو در زمان خاصی با معنای معینی (که همان نیت گوینده یا مؤلف بود) ثابت نگهداشته می‌شد. همچنین با زبان نوشتاری -عمدتاً در تشریح متون بر طبق نیّات نویسنگان آنها- و قرار دادن نوشتار در شبکه‌ای رسمی یا قالب‌های ارجاعی که سعی در ثابت نگاه داشتن معانی آنها دارند نیز همین کار صورت گرفته است. دریدا مدعی است که در حقیقت معنا، خواه در زبان گفتار و خواه در زبان نوشتار، برخلاف پیش‌فرضِ مرکزگرایِ متافیزیک، هرگز مفرد و ثابت نیست، بلکه پیوسته در حال تکثیر و تغییر یا لغزیدن است. او این پراکندگی و ارتعاش معانی را (که خاصیت بالقوّه‌ی هر متنی است) «انتشار» (Dissemination) می‌نامد. همچنین واژه‌ی دریدا برای مفهوم بخشیدن به اینکه معنا چگونه عمل می‌کند و به چه شیوه‌ای طرح شالوده شکنی را تقویت می‌کند ، «Differance» (=تفاوق، تفاوت و تعویق) است.
واژه «تفاوق» (Differance) در وهله‌ی نخست به معنای «تفاوت» تعبیر می شود، به معنایی که از نظریه‌ی سوسور در مورد «زبان به منزله‌ی نظامی از تفاوت‌ها» استنتاج می‌شود. یعنی ما می‌توانیم بین واژگان و معانی مربوط به آنها از طریق نظام آوائی متفاوت و با ادراک این موضوع که یک ابژه، ابژه‌ی دیگری نیست، تمایز قائل شویم. از نظر سوسور رابطه‌ی دال و مدلول، رابطه‌ای ثابت است و نظام تفاوت‌های آوایی و معنایی به شیوه‌ای منظم و مشخص عمل می‌کند. دریدا معتقد است که معنا همیشه در موقعیتی ناسازگار و در حال تغییر است. وقتی به «سگ» می‌اندیشیم، در مورد آنچه «سگ» نیست نیز فکر می‌کنیم. به بیان دیگر، سگ مورد نظر ما، به این اعتبار سگ خوانده می شود که خوک و شتر وغیره نیست. پس «سگیّت» خود را از تفاوتش با دیگر گونه‌ها کسب می‌کند. از این رو دریدا استدلال می‌کند که متون واقعا درباره‌ی چیزهایی هستند که به نظر نمی‌رسد درباره‌ی آنها باشند.

معنای دیگر «تفاوق» (Differance)، همان «به تعویق انداختن» (در زبان فرانسوی: Differer) است. مقصود دریدا این است که معنا هرگز به طور کامل درک نمی‌شود، بلکه همیشه به تعویق می‌افتد یا درنگ می‌کند. هر واژه به وسیله‌ی تمایزش با واژه‌ی دیگر تعریف می‌شود، و واژه‌ی دیگر نیز با واژه‌ی دیگری. معنا را نمی توان از انتشار (Dissemination) بازداشت: معنا به سبب ماهیّت خود همیشه ممکن است از هدفی که برای آن تصور شده است به سمتی دیگر منحرف گردد.
در نظریه زبانی دریدا، دال‌ها مانند دال‌های قدیم نیستند، یعنی صرفاً نشانه‌های مادی بر صفحه‌های کاغذ، بوم و چراغ‌راهنما نیستند. این دال‌ها نخست دلالت کننده‌اند، یعنی به دور از خود و به دال دیگری اشاره می‌کنند. اگرچه در نظر دریدا هیچ حرکتی از دال به مدلول وجود ندارد، در هر حال، نوعی حرکت وجود دارد: حرکت از دال به دال. در واقع، به نظر دریدا، روند دلالت چیزی جز دال‌های در حرکت نیستند. این است شیوه‌ی جدید و غیر عادی نگرش دریدا به معنا. نوشتار فقط به صورت دال‌های مستقل به لحاظ مکانی به وجود می‌آید، اما خود این دال‌های مستقل به لحاظ مکانی، فقط به خاطر وجود حرکتی مستقل از مکان، حرکتی که درون دال‌ها جاری است، موجودیت می یابند.
دریدا می گوید: «معنای معنا... استلزام بی‌پایان است، ارجاع بی‌پایان دالی به دال دیگر... نیروی آن نوعی ابهام ناب و بی‌پایان است که لحظه‌ای سکون به مدلول نمی‌دهد، بلکه بی‌وقفه آن را در نظام خود درگیر می‌کند، به ترتیبی که در همه حال باز دلالت می‌کند و باز به تعویق می‌افتد».
به این ترتیب در نظریه‌ی زبانی دریدا، مدلول کنار زده می‌شود. هر چه هست حرکت از دال به دال دیگر است و در این حرکت، معنا مدام به تعویق می‌افتد. دریدا با حذف مدلول، آخرین ابزار کنترل انسانی بر زبان را کنار می‌گذارد تا زبان انرژی خود را بازیابد.
ادامه دارد...

منابع:
بابک احمدی/ حقیقت و زیبایی/ نشر مرکز 1396
بابک احمدی/ ساختار و تاویل متن/ نشر مرکز 1394
راجر وبستر/مقاله‌ی «ژاک دریدا و واسازی متن»/ مترجم: عباس بارانی
ریچارد هارلند/ مقاله‌ی «دریدا و مفهوم نوشتار»/ مترجم:فرزان سجودی
ژاک دریدا/ نوشتار و تفاوت/ مترجم: عبدالکریم رشیدیان/ نشر نی 1396
ژان پیاژه/ مقاله ی «مفاهیم بنیانی ساخت‌گرایی»/ مترجم: علی مرتضویان


@Kajhnegaristan