این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
به جای تبریک عید. ✍️ محمدمهدی اردبیلی.. بخش اول:
به جای تبریک عید
✍️ محمدمهدی اردبیلی
بخش اول:
🔆برای من عید نوروز عمدتاً کارکرد خاصی جز عیدی و تعطیلات و استراحت و رسیدن به کارهای معوقه ندارد. معضلی که هر سال با آن مواجه بودم اما تبریکات عید بود. میدانیم که هر ساله در آغاز سال نو، ایرانیان پیامهای تبریک بسیاری برای یکدیگر ارسال میکنند. عمدۀ این پیامها حاوی آرزوی خوشبختی و سعادت در سال آینده است. هر ساله با پاسخی مختصر میکوشیدم لطف دوستان، آشنایان و خویشاوندان را بیپاسخ نگذارم، در عین حال که به نظرم صرف نظر از ابراز لطف و دوستی، خود این پیامها حاوی معنای خاصی نیستند. چرا ما باید نوروز را به همدیگر تبریک بگوییم؟ مگر چه اتفاق مبارکی افتاده است؟
چند سال پیش بنا به اتفاق در روزهای آخر اسفند در یکی از کلبههای جنگلی در ارتفاعات البرز گرفتار شده بودم. سرما جانفرسا بود، امکان خروج از کلبه و در نتیجه تهیۀ غذا وجود نداشت. بخاری هیزمی، تنها تا شعاع یک متریِ اطراف خود را گرم میکرد. تهیۀ هیزم هم مصیبتی بود. از فرط سرمای هوا حتی خواب هم ممکن نبود. آبی در کار نبود. باید برفها درون ظرفی روی بخاری آب میشدند تا امکان تهیه آب شرب فراهم میشد. به دلیل ضعف ما در پیشبینی وضعیتِ سخت موجود، امکانات ما کفاف زندگی در آن وضعیت را نمیداد. بعد از چند شب سرمای سنگین که اکنون بنای وصفش را ندارم، یک روز صبح بعد از بیدار شدن از خواب، احساس یخ زدگی و خشکشدگی کمتری داشتم. از کلبه که خارج شدم، آفتاب در آسمان بود، بخشی از برفها آب شده بودند و فضا کمی گرمتر و سبزتر شده بود. بله بهار آمده بود و ما نجات پیدا کرده بودیم. اگر در آن لحظه فردی به من فرارسیدن بهار را تبریک میگفت، با تمام وجود این تبریک را احساس میکردم. من چنین تبریکی را معنادار میدانم و حدس میزدم وقتی مردم این منطقه سالها و قرنها پیش نوروز را به یکدیگر تبریک میگفتند، در حقیقت جان سالم به در بردن خود را جشن میگرفتند. اصطلاحی در مناطق سردسیر وجود دارد که سن را نه با سال، بلکه با زمستان میسنجند. مثلا «فلانی پنجاه زمستان را دیده است». در این معنا بهار، امید است و زندگی و گرما. بدون امید بهار، تاب آوردنِ زمستان بسیار دشوار است.
اما آیا ما امروز این معنا را درک میکنیم؟ آیا ما، با این شیوۀ زیستِ امن و تضمینشده، اصلا درکی از نوروز و معنای حیاتبخشِ آن داریم؟ برای ما نوروز چیزی جز تاریخی صوری در تقویم نیست و در بهترین حالت، فرارسیدن فصل بهار نشاندهندۀ زمان خاموش کردنِ شوفاژها و بخاریهای گازی است. با این وصف، به نظر میرسد، فرآیند تبریک عید، بدون وجود عناصر برسازندهاش و ریشههای فرهنگی و زیستیِ آن، امروز بدل به مراسمی ظاهری و سطحی شده است که نه تنها معنایی را انتقال نمیدهد، بلکه همگان را در میان انبوهی از جملات زیبا و بیمعنا رها میسازد؛ بخش اعظم تبریکات نوروز چیزی نیستند جز آرزوهایی شعارزده: سالی بدون فلان و سرشار از بهمان که هرچند نوعی تلاش برای ابراز لطف و محبت هم در آنها دیده میشود، اما چنان در مناسبات بیهوده و بیمعنای فرهنگ مسلط غرق شدهاند که دارای هیچ جنبۀ ایجابی و سازندهای نیستند. آرزوهایی که فقط حرفاند (حرف هم که البته مالیات ندارد و باد هواست: کمی در بیمعنایی این عبارت تامل بفرمایید که «نوروزتان پیروز») و پیامهایی که جایگزین ابراز ارادت و دوستی شدهاند و عمدتاً در سطحی وسیع بازتکثیر (کُپی-پِیست) میشوند. امروزه نوروز برای ما بخشی از فرآیند فرهنگی تودهوار در جهت رواج سطحینگری و دورِهمیهای کسالتبار شده است. با ابراز دوستی و محبت نسبت به کسانی که برایم تبریک سال نو فرستادهاند، لازم است با کمال تاسف اعلام کنم که دستکم در ظاهر و شکل فعلی، هیچ امکان ایجابیای در نوروز نمیبینم و آن را یکی از سنتهای فرهنگیای میدانم که مانند سایر مراسمات مربوط به مرگ و تولد و ازدواج و ... چنان صوری و از معنا تهی شدهاند که فقط به کار رفع تکلیف میآیند.
نوروز احتمالاً زمانی برای مردمان کارکردی زیستی داشت، که بیش از هر چیز مبتنی بر صیانت نفس و بقای نوع بوده است. اما امروز که آن دلالتها و دلایل دیگر وجود ندارد، به نظر میرسد حفظ خود این رسم تنها به بخشی دیگر از مراسمات بیمبنایی بدل شده است که بناست به بهانۀ دعوی محافظهکارانه و مرتجعانۀ «حفظ آداب و رسوم» دائما ما و شیوۀ زیست ما را بازتولید کنند و عملاً چیزی جز راههایی برای حفظ وضع موجود نیستند. آیا عید نوروز، آنگونه که محافظهکاران، سنتگرایان و باستانگرایان ترویج میکنند، فاقد هر گونه عنصر رهاییبخش است؟ شاید پاسخ این پرسش مثبت باشد، اما بگذارید از آخرین تلاش دست نکشیم: آخرین تلاش برای نجات دادن یک امکانِ فرهنگی.🔆
@Kajhnegaristan
ادامه 👇👇👇