🔸هرچه در امتداد سده‌ی بیستم پیش می‌رویم می‌بینیم که احزاب سوسیال دموکراتیک در اروپا و جاهای دیگر، خود را در نظام سرمایه داری ادغام

🔸هرچه در امتداد سده ی بیستم پیش می رویم می بینیم که احزاب سوسیال دموکراتیک در اروپا و جاهای دیگر، خود را در نظام سرمایه داری ادغام می کنند و حتی از تظاهر به نمایندگی طبقه ی کارگر یا دفاع از آن دست می کشند. اکثر کمونیست ها به سهم خود به درون دولت های پرولتاریایی جدید کشیده شدند؛ و این راه به اتحاد شوروی ختم می شد که برای تضمین مشروعیتش ادعای نمایندگی تمام مردم و آینده ی کل بشریت را داشت، برای مثال، به امیدهای یک آینده ی کمونیستی و یوتوپیایی که اتحاد شوروی به شاعر فرانسوی، لویی آراگون، الهام کرده بود گوش بسپارید. آراگون در حال قدم زدن در خیابان های مسکو می نویسد: "رویای قدم زدن در اینجا را بسیار در سر داشته ام/ و گاهی / اینجا برایم خیلی آشنا می نماید/ گویی روزی اینجا را دیده ام". علاوه بر این، در اتحاد شوروی و دیگر دولت های سوسیالیستی، نمایندگی حتی در سطح سنت بورژوایی هم باقی نمی ماند، بلکه در طول زمان به توهمی از کنترل عوام فریبانه و اجتماع پوپولیستی تنزل پیدا می کند و بیش از پیش عناصر پیونددهنده ی آن با انبوه خلق تضعیف می شود. این فروکاسته شدن نمایندگی فاکتور مهمی است که در انفجار بوروکراتیک رژیم های سوسیالیستی شرق اروپا در اواخر دهه ی 1980 نقش داشت. این شکست نه تنها به دلیل شرایط ویژه ی تاریخی، بلکه همچنین به دلیل خلاء مفهومی رخ داد. سوسیالیسم و کمونیسم، حتی در رادیکال ترین جلوه های آن، نتوانست تصور اساسا متفاوتی از نمایندگی و دموکراسی به وجود آورد و در نتیجه هسته ی اصلی و پایه ی مفهوم بورژوایی حاکمیت را تکرار کرد و به طرزی پارودکسیکال در دام نیاز به یکپارچگی دولت افتاد.
در واقع، کمونیسم و سوسیالیسم حاوی رگه هایی عمیقا دموکراتیک بودند و این رگه ی دموکراتیک اغلب به طرزی قدرتمندانه و تراژیک آثار خود را بروز می داد. برای مثال، در سال های اولیه ی اتحاد شوروی تجربه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بی شماری وجود دارد که خلق جامعه ای دموکراتیک تر و جدید، به ویژه در خصوص آزادی زنان، دگرگونی جهان دهقانی و آفرینش های هنری را رقم زده است.
---------------------------------------

آنتونیو نگری،مایکل هارت/ انبوه خلق/ ترجمه؛ رضا نجف زاده

@Kajhnegaristan