آموزه من (۱۱). آن [سوژه] تمام چیزی است که در فروید در موردش صحبت کرده می‌شود

آموزه من (11)
✍ ژاک لاکان


-از من می پرسند چرا من در مورد سوژه صحبت می کنم، چرا من به فرض آن را به فروید اضافه کرده ام. آن [سوژه] تمام چیزی است که در فروید در موردش صحبت کرده می شود. اما به روشی سبعانه و آمرانه مورد صحبت قرار می گیرد. آن یک نوع کار بولدوزری است، و تمام آنچه را سعی کرده اند در مورد سوژه هزاران سال در سنت فلسفی بپوشانند دوباره به زندگی بر می گرداند.
-اوضاع اینجوری است که وقتی دست روی موضوعات مشخصی می گذارید، می فهمید که کسی قبلا روی آنها ادعا دارد. یکی از مردمانی که بتازگی این درس را گرفته جرأت کرد تا روزی کتابی در مورد راسین (1) بنویسد. مشکل اینجا بود که او تنها کسی نبود [که چنین کاری می کرد]، چون فرد دیگری بود که با خودش فکر می کرد که متخصص راسین است. چطور جرأت کرده بود؟ و باقی قضایا. در این مورد فیلسوف کاملا آماده بود تا به من بگوید: «چرا اصرار دارید ناخودآگاه را – یک ناخودآگاهی که می گویید شبیه زبان ساختار بندی شده است – سوژه بنامید؟»
وقتی آنالیست ها از من چنین سوالاتی می پرسند، شوکه می شوم ولی نمی توانم بگویم که سورپریز می شوم. اما وقتی [چنین سوالی] از طرف فیلسوفان می آید، آنقدر دست پاچه کننده است که من پاسخی ندارم، جز اینکه بگویم: «من سوژه را نگه می دارم... تا شما حرفی برای گفتن داشته باشید.»
و با این حال کاملا دیوانگی است که این کلمه را نگه نداریم. یک اتفاق خوشحال کننده در سنت فلسفی، خطی را تداوم بخشیده که با ارغنون (2) ارسطو شروع می شود، که همین الان داشتم در موردش صحبت می کردم. مقولات (3) را بخوانید، یا دوباره بخوانید، دوستان جوان من، یا آن کسانی از شما که گهگاه اجازه این را می دهید که چیزی غیر از کتاب درسی به کله هایتان وارد شود، و از همان ابتدا اختلاف بین سوژه و سوبستانس (جوهر) را در می یابید.
این چیزی است که آنقدر محوری و اساسی است که دو هزار سال سنت فلسفی که در موردش صحبت کردم سعی داشته فقط یک کار بکند، سعی کند آن را ببلعد. مردی که قله سنت فلسفی شمرده می شود – هگل – پیشنهاد چیزی را می دهد، بایستی بگویم با درخششی خیره کننده، چیزی که آنچه ما در رویاها آن را لمس می کنیم بی اثر می کند، یعنی اینکه جوهر، از پیش، خود سوژه است، پیش از آنکه سوژه شود، همانطور که الان با فرمول فروید دیدیم.
همه چیز با تروما [زخم] اولیه اظهار نظر ارسطو شروع شد، که شدیدترین طلاق بین سوژه و جوهر را معرفی کرد. آن کاملا به فراموشی سپرده شده است.
اینکه سوژه از سنت فلسفی جان سالم به در برده نشان می دهد، اگر بتوانیم اینطور بگوییم، که ما حقیقتا داریم مانند ورشکسته های روشنفکری رفتار می کنیم.
آیا این دلیل کافی نیست که از اصطلاح سوژه دست بر نداریم، حالا که زمان آن بالاخره رسیده که کاربردش معکوس شود؟
[پایان سخنرانی دوم – سخنرانی برای انترن های روانپزشکی بیمارستان شارل-پرن بوردو]
(1)ژان راسین- نمایشنامه نویس قرن هفدهم فرانسه که لکان نمایشنامه فدر او را در سمینار هشتم خود مورد بررسی قرار داده است.
(2)ارغنون به معنی ابزار
(3)بخشی از کتاب ارغنون

@Kajhnegaristan