🔸<<ذکاوت دانش، گفتار و نوشتار و واقعیت تمامیت خواهی>>🔸

🔸<<ذکاوت دانش،گفتار و نوشتار و واقعیت تمامیت خواهی>>🔸
✍ دکتر قنبرپور


❗️"راست گویی کالایی بدون مشتری،سکوت،سه نقطه،نصراله محمود زاده"❗️

📙 در سال ۱۷۹۰ کمیته نجات ملی به گروهی از داوطلب های میهن دوست و منجمله فورکروا(FOURCROY) ماموریت داده بود تا برای رفع نیازهای دفاعی فرانسه تهیه و تولید وسیع باروت و شوره را سازمان دهند که بعد ها به "آموزه های فورکروا" معروف شد و به جنبشی سراسری در اقصی نقاط فرانسه تبدیل گردید.
مدرسه پلی تکنیک پاریس شاهد ورود دسته های جوانانی بود که برای ورود به مدرسه و آموزش "شیمی انفجار"،تنها با اتکا به دو معیار انتخاب شده بودند: میهن پرستی و تیز هوشی.
تجربه عملی گواهی می داد که از میان آنها، ریاضی دانها و شیمی دانهای بسیار خوبی برخاسته بود.داوطلبهایی که ریاضی را نه بخاطر آنچه"مونژ" و" لاگرانژ"،بلکه بر اساس ریاضیاتی که پیش روی آنها بدان عمل می کردند،آموخته بودند:نزدیکی "یادگیری و فهم".
"مِن دو بیران" آنرا"متبادر شدن واقعیات به ذهن کنشگر و واقف به کنش خود" توصیف می کند:فراست میانجی.
اما در جانب دیگر ضرورت های عاجل ملتها،وضعیت فوق العاده ای ایجاد می کند که همانند"کشف جهان نزد کودک"شکافی در مسیر عادی زندگی ایجاد می کند که شرایط را برای بروز"مسیرهای منحصر بفرد" در برابر دانشمندان و مخترعان مساعد می سازد:امکان به منصه ظهور رسیدن و شکوفا شدن قابلیتهای غیر مترقبه؛
انسان اگر بخواهد می تواند تحت تاثیر نیروی میل خود و یا انقیاد ناشی از وضعیت،به تنهایی و بدون نیاز به تبیین گر فراگیرد؛ اراده افراد همراه با مخاطراتی که میهن را در در معرض تهدید قرار می دهد،در شرایطی که اضطرار ایجاب می کند،مراحل پیشرفت تبینی،می تواند میان بر زده شود.
تمامیت خواهی انقلابی نیز"وضعیت فوق العاده" است،منتهی "اضطراری دائمی از نوعی هیولایی" که"میان بر"،"مسیرهای منحصر بفرد" و "موفقیتهای غیر مترقبه" را خصلت و روالی"شیطانی" می بخشد. درست همان"وضعیت فوق العاده دائمی شده ای" است که در آن "جهت تاریخ" و "مسیر زندگی"بر عکس می شود.با دستکاری و قطع شاخکهای ارتباطی"دانش،گفتار و نوشتار" با" واقعیت" زندگی روزمره و ایجاد شکاف ساختاری ما بین"آنچه که پیش روی انسانها ودر صحن عملی جامعه اتفاق می افتد"در یکسو و"آنچه گفته و یا نوشته می شود" در سوی دیگر،"ذکاوت میانجی گری علم،نوشتار و گفتار"رااز اعتبار ساقط می سازد.
دانش و دانشگاه به "دانش کاه" در برابر نیازها و ضرورتهای تجربه عملی کنشگر فرو کاسته می شود. سیرت تمامیت خواهانه در عرصه اداره امور جامعه با ایجاد اعوجاج در سامان قشربندی اجتماعی،دانش،گفتار و نوشتار را بحد یک"سرگرمی"تنزل جایگاه میدهد؛تمامیت خواهی گفتار و نوشتار را از حیات ساقط می کند،انسان را بدون "کلام" می سازد و ارتباط ارگانیک دانش،گفتار و نوشتار با "عمل اجتماعی را از هم می گسلد.
رانت،سهمیه،امتیازات ویژه و مجوزهای خاص و روابط ویژه در پشت پرده، مسیر تبین عقلانی امور مبتنی بر دانش،گفتار و نوشتار اصول مند را در هم شکسته و به ورطه"موضوعی" در حیطه"مشغولیت و سرگرمی" و امری حاشیه ای در"زندگی"تبدیل می کند؛موضوعی مربوط به اوقات فراغت از زندگی "واقعی" و"جدی"و یکی از چیدمانهای "میز"چای،گردش و استراحت،برای تجمیع،تمرکز و باز زایی وقت و انرژی،دقت وانگیزه برای برنامه ریزی و عمل برای "آن کار دیگر" و در زمان و مکان دیگر،توسط عموم جامعه، حتی ارباب دانش.
"دانش"در جایگاه امری که تاثیری در روند و سرنوشت زندگی عملی و روابط بینا فردی، بینا خانوادگی و بینا اجتماعی و موقعیت فرد در قشربندی اجتماعی "هیچکس" ندارد،"چیزی"است بیرون از زندگی.
"تاثیر"،"جهت دهی" و "شکل گیری"عوامل زندگی،مسیرها وقابلیتهای آن،در"جای دیگری" قرار دارد.همان جایی که برای کودکان در برهه آموزش و یادگیری زبان نقش "مدرسه بی بدیل و آموزگار بی رقیب" را بازی می کند.کودکان بدون آنکه چیزی و دانشی در باره علم زبان شناسی و دانش صرف و نحو بدانند،زبان محیط اطراف خود را می آموزند: در مدرسه زندگی.
و در مدرسه زندگی تمامیت خواهی،"تعیین تکلیف" نه در حوزه"تیز هوشی و دانش بر آمده از احتجاجات کلامی،گفتار و نوشتار" و نه در ساحت"میهن پرستی" که درکران نابجا و اعوجاج "رانت،سهمیه،روابط پشت پرده و وصل ِ بموقع به منبع قدرت و حفظ و دوام موفق آن، اتفاق می افتد و"کار" را پیش می برد،جایگاه فرد و حیات جمعی را رقم می زند.نظام اداره امور کشور و تقسبم کار اجتماعی را ساماندهی می کند و عیار اصلی را در بهره مندی فردی از نعمات مادی و کاریزمای اجتماعی بعهده دارد؛ و بقول ژاک رانسیر"قابلیتهای غیر مترقبه در روالی هیولایی"را در نزد هر فرد تحریک،تهییج و صاحب انگیزش و تشویق اقدام کرده و به منصه ظهور میرساند.عرصه،مکان و شکافی در تاریخ زندگی بشر و ملتها،

@Kajhnegaristan