🔸نقدی بر سخنان آقای مصطفی ملکیان در مورد رویا و خواب 🔸

🔸نقدی بر سخنان آقای مصطفی ملکیان در مورد رویا و خواب 🔸
✍ هدا لایق


🔆سخنران در ابتدای امر در مورد این صحبت می‌کند که ما بین دو جانب افراط و تفریط قرار داریم، قدمای ما، نه فقط در جهان اسلام، اصلا در تفکر دوران سنت، چه اسلام، چه مسیحیت، چه یهودیت، یونان و روم قدیم، اصلا معتقد بودند که عالم رویا واقعی‌تر از عالم بیداری است... بعد از توضیحاتی در ادامه بیان می‌کنند که از آغاز رنسانس به این طرف خواب یک چیز لامعنی، آشفته و مشوش به نظر آمد که فقط باید یک چیزی از مقوله توهم، هذیان،خیالات و اوهام تلقی‌اش کنید و غیره...
سخنران ادامه می‌دهد که : واقعیتش این است که از زمان فروید یک دیدگاه وسطی پیش آمد که نه اون افراط را دارد و نه این تفریط. واقعا ورود رویا به مباحث جدی روانشناسان با فروید آغاز می‌شود و از این نظر باید گفت فروید یکی از خدماتی که به دانش روانشناسی کرده این است که رویا را جدی گرفته و گفته است باید به رویاها توجه کرد. ایشان می‌گوید که فروید می‌گفت: رویا برای کشف روان ناخودآگاه، برای کشف امور سرکوفته ! ، سرکوب شده درون ما به درد می‌خورد، چون در عالم بیداری ما در برابر موانع اجتماعی احتیاط کاری می‌کنیم ولی در عالم رویا مانع اجتماعی وجود ندارد و "خودِ خودِ خودمون" را نشان می‌دهیم و آشکار می‌سازیم!!! بنابراین ما داریم در عالم رویا روان ناخودآگاهمان را بروز می‌دهیم! ایشان می‌گوید از زمانی که فروید بحث رویا را به روانشناسی وارد کرد ، دیگرانی هم به رویا توجه کردند اما نه لزوما از منظر فروید. که یکی از آنها اریک فروم است که در کتاب "زبان از یاد رفته" اصل موضوعش این است که یکی از زبان‌هایی که انسان مدرن فهمش را از یاد برده است و از این لحاظ خیلی لطمه دیده است، زبان خواب است. قدما خیلی زبان خواب براشون مفهوم تر بود و حتی کسانی هم که هیچ تحصیل مکتبی و مدرسی نداشتند نصفی از خواب‌های خودشان را خودشان تعبیر میکردند! تعبیر یعنی چه؟ یعنی فهم زبان رویا دیگه!!
به نظرم اگر همین صحبت‌های کوتاه ایشان را با توجه به فقط سخنرانی‌ اول فروید در مورد رویاها گوش دهیم، اشتباهات زیادی در آن می‌شنویم. اول از همه تفکیک قائل نشدن بین روانشناسی و دانش روانکاوی! بررسی و تعبیر رویا هیچ دخلی به روانشناسی ندارد و اگر روانشناسان یا کسانی در جامعه به طور کلی هستند که به خود اجازه می‌دهند رویاهای خود یا دیگران را تعبیر و تفسیر کنند و از آن ها نتایج به اصلاح تحلیلی بیرون بکشند و کتاب بنویسند یا مثلا رواندرمانی کنند، می‌توان گفت چیزی بیش از پردازش خرافات عامیانه یا نادانسته‌های ذهن خود کاری انجام نداده‌اند! آیا واقعا تعبیر رویا همین است؟
کسی که روش درمان روانکاوی را بنیان نهاده است در سخنرانی اول خود با عنوان" رویکردهای اولیه و مشکلات راه" چنین می‌گوید: «خانم ها و آقایان – روزی مشخص شد که سمپتوم‌های(شکایات) آسیبب شناسانه‌ی برخی بیماران روان نژند دارای معنا هستند. بر اساس این اکتشاف، روش درمان روان کاوی بنیان نهاده شد.از آنجا که در اینگونه درمان، بیماران به جای مطرح کردن شکایات‌شان به طرح رویاهای‌شان می‌پرداختند، این گمان شکل گرفت که رویاها نیز واجد معنا هستند.
با وجود این ما نه تنها از این سیر تاریخی پیروی نخواهیم کرد، مسیری عکس آن را خواهیم پیمود و از نشان دادن معنای رویاها به عنوان پیش‌زمینه‌ای برای مطالعه‌ی روان نژندی‌ها سود خواهیم جست.این کار موجه به نظر می‌رسد چرا که مطالعه رویاها نه تنها بهترین راه برای آماده شدن جهت بررسی روان نژندی‌هاست، بلکه رویاها خود یک سمپتوم روان‌نژندانه هستند که برتری گرانبهایی نیز دارند: رویاها برای تمامی افراد سالم اتفاق می‌افتند. در حقیقت، اگر به فرض تمام آدم ها سالم بودند و رویا می‌دیدند، قادر بودیم از بررسی رویاهایشان تقریبا به تمام اکتشافاتی دست یابیم که با پژوهش در مورد روان نژندی حاصل شده است».
اما خود فروید در همان سخنرانی می‌گوید: «در این راه مشکل دیگری وجود دارد که به دلیل ماهیت رویا پیش‌نیازهای یک تحقیق دقیق را برآورده نمی‌سازد. در پژوهش روی رویاهای فرد حتی از ابژه(موضوع) تحقیقش هم مطمئن نیست. به عنوان مثال یک هذیان به طرز مستقیم و با طرح مشخصی ارائه می‌شود. بیمار به روشنی می‌گوید : "من امپراطور چین هستم." اما در مورد رویاها [چه می‌توان گفت]؟ به عنوان قاعده هیچ گزارشی از آنها قابل تهیه نیست. اگر کسی گزارشی از یک رویا ارائه کند چه طور می‌تواند تضمین کند که گزارش او صحیح بوده و نه این‌که، آن را طی ارائه دادن تغییر داده و برای جبران نامشخص بودن آن چه به خاطرش مانده، مجبور شده است اضافاتی برای آن ابداع کند؟ بیشتر رویاها در خاطر باقی نمی‌مانند و به جز پاره‌های کوچکی از آن ها بقیه‌شان به دست فراموشی سپرده می‌شود.
ادامه...👇
@Kajhnegaristan