چرا جنبش جلیقه زردها «بسیار مهم» است

چرا جنبش جلیقه زردها "بسیار مهم" است.و چرا ما به آن "بسیار بی اعتناء" هستیم؟
20 نکته درباره مهمترین رخدادی که آنرا نمی بینیم!
✍ نادر فتوره چی


1- از عادات بد ما ایرانیان از دوران اصلاحات بدینسو آن است که هر آنچه که با هر انگیزه ای توسط امثال حسین شریعتمداری یا جریان موسوم به ارزشی مورد توجه قرار گرفت، باید مورد بی اعتنایی قرار گیرد. بخشی از ناتوانی ما در درک اهمیت تاریخی جنبش جلیقه زردها، همین نکته است.
2- جنبش جلیقه زردها بزرگترین خیزش عمومی برآمده از "انبوهه" مردم و نه اتحادیه ها، اصناف "الیت" ها و گروه های اجتماعی خاص و "هویتی" نظیر دانشجویان، زنان، همجنسخواهان، کارگران و... در دهه های اخیر است.
3- جنبش جلیقه زردها، اولین و بزرگترین خیزش سراسری تاریخ اروپا علیه نظام سرمایه داری نیست، اما اولین و بزرگترین خیزش سراسری تاریخ اروپا علیه "نولیبرالیسم" (سرمایه داری متاخر متکی بر خصوصی سازی دارایی عمومی و تحمیل "ریاضت" به طبقه متوسط و ضعیف برای افزایش آسایش طبقه ابر پولدار) است.
4- جنبش جلیقه زردها برخلاف ادعا یا اشتباه تحلیلگران، ربط چندانی به جنبش می ۶۸ ندارد. می ۶۸ یک جنبش توده ای متکی به انبوهه ی مردم نبود و نیروی پیشران آن را دانشجویان چپگرا،هیپی های طبقه ی متوسط و اتحادیه‌های کارگری اهل معامله و بخشی از احزاب چپ در پی قدرت یا وابسته به شوروی تشکیل می‌دادند.
5- جنبش جلیقه زردها، به راحتی می ۶۸ مهار نمی شود. در مه ۶۸، دولت با دادن "باج" به اتحادیه‌های کارگری (افزایش حقوق، کاستن از ساعت کار و ...) بین صفوف معترضان شکاف انداخت و به راحتی توانست پس از آرام کردن کارگران، دانشجویان و هیپی ها را با هزینه های کم سرکوب کند.
6- جنبش جلیقه زردها، برخلاف می ۶۸ خصلتی "فرهنگی" ندارد. میراث می ۶۸، چیزی جز فراگیر شدن تب هیپی گری، ماری جوآنا و شلوار جین و کوکاکولا در اروپا نبود، اما جنبش جلیقه زردها "تغییر" ذائقه هنری و مد روز و تجربه دارگ جدید" ندارد، بلکه می‌خواهد به "نولیبرالیسم" پایان دهد.
7- جنبش جلیقه زردها، اگرچه در میدان و خیابان (عرصه ی عملی) تصویری خشن و رادیکال را در اذهان تداعی می کند، اما در عرصه مطالبات و خواسته ها (عرصه نظری) بر خلاف خوش خیالی و رویا بافی می ۶۸، به غایت "واقع بین" و غیر رادیکال است.
8- جنبش جلیقه زردها، برخلاف هیپی ها و دانشجویان بورژوآی چپ می ۶۸ که به واسطه جو غالب جهانی در دوران جنگ سرد "چپ" شده بودند و بعدها رهبرانشان به نوکران سرمایه‌داری تبدیل شدند، به هیچ وجه در پی تحقق "کمونیسم" نیست، بلکه به شکلی هوشمندانه سقف مطالباتش را بازگشت به "دولت رفاه" قرار داده است.
9- جنبش جلیقه زردها، نشانه بارزی از این اصل کم و بیش متاخر است: "فاصله ای بین انقلاب و اصلاح نیست" هر دو به یک میزان "ناممکن"، "پرهزینه" و دارای صف طویلی از دشمنان رنگارنگ اند: کارشناسان نوکر صفت رسانه‌های جریان اصلی، پلیس، دولت‌ها،ابرپولدارها، افکار عمومی منفعل و جهت‌دهی شده توسط رسانه ها و ....
10- جنبش جلیقه زردها، می‌کوشد اینبار به جای انفعالی که هر ۵ سال یکبار و از طریق صندوق رای یک "شبه تغییر" و "شبه امید" را رقم می‌زند و در نهایت اصل مقدس خصوصی‌سازی را دست نخورده می گذارد، تکلیف "امر محال" را در کف خیابان و بدون رسانه و البته بدون اعتنا به جلزو ولز بی.بی.سی. و بروکسل روشن کند.
11-جنبش جلیقه زردها، هیچ قهرمانی ندارد، رمانتیک نیست، سانتیمانتال نیست، جدی ست، شوخی ندارد، رنگی پنگی نیست، متشکل از جوان موبلند بنگی و "روشنفکران سوپرتئوریک" نیست. در صفوف اش سالخوردگان و بازنشستگان خسته ها و نا امیدان و کارمندان و از پا افتادگان و همه "نا برخورداران به ستوه آمده" دیده می‌شوند.
12-جنبش جلیقه زرد ها، ۲ ماه را در بایکوت خبری در رسانه‌های جریان اصلی و حتی موتور های جستجو دوام آورده است. علت بایکوت خبری، دقیقا مطالبه ی واقع‌بینانه و "شدنی" آنهاست که تن تمام حکومتگران و گردن کلفت ها و ابر پولدارها و نوکران رسانه ای و کارشناسان را به لرزه و وحشت انداخته است. 13- همانقدر که ما ساکنان منفعل و گرفتار سرزمینی که چهل سال از سرخط تحولات جهانی عقیم، نسبت به جلیقه زردها بی اعتنا?ایم، به همان میزان تمام آنانی که نانشان در "خصوصی‌سازی" و تحمیل ریاضت از طریق سیاست های انقباضی ست (گرانی بنزین،حذف سوبسید و ...)، با ترس و لرز تحولات آن را مو به مو رصد میکنند.
14- جنبش جلیق زردها، مهمترین رخداد سیاسی- اجتماعی- اقتصادی- عمومی از زمان افول انقلابی‌گری در دهه ۷۰ میلادی است و در صورت تحقق مطالباتش، می‌توان آن را از حیث اهمیت تاریخی در کنار تحولاتی چون انقلاب فرانسه، انقلاب آمریکا و انقلاب اکتبر دانست. تحولاتی که تاریخ را دو پاره کردند.
ادامه..👇

@Kajhnegaristan